این وبلاگ به جای وبلاگ "بیان نو" که توسط حاکمیت مسدود گردیده راه اندازی شده است

"این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است" ____________________________________________________________________________________________________

۱۳۹۲ شهریور ۲۶, سه‌شنبه

یک نقد و یک پاسخ

در پی انتشار مقاله توهم روحانی، دوستی گرامی نقدی بر آن نوشته که با جواب من در زیر از نظر خوانندگان گرامی می گذرد.
جناب هادی عزیز با سلام:
مقا له تو را خواندم، هر چند که در مقاله باین اشاره کرده ئی، که ما ایرانی ها همه در ابهام بسر میبریم، اما حقیقت امر این است که، وقتی یکنفر دیگران را در ابهام میداند و انتقاد میکند، حدٌ اقل در نوشته پند آمیز!! خود، دچار ابهام نشود.
یک جا صحبت از این میکنی که ( نقل قول خودت را میآورم ) بیشتر متون دینی ما زائیده توهمات و ذهنیات  هستند. بعد در چند خط پا ئین تر مطلب را اینطور ادامه میدهی (علت نا کامی ها را نه در ذهنیت متوهم خود، که در خارج از خود جستجو میکنیم. و این فرا افکنی تا بدانجا کشیده میشود که حتی ملیت، جامعه یا دین خود را مسئول اصلی آن تلقی کرده وآنها را هم فدای ذهنیت گرائی خود می نمائیم...)  اگر متون دینی ما زائیده تو همات و ذهنیت هستند، خوب غیر از دین چه عا ملی میتواند مسئول باشد؟ 
نکته دوٌم:  اگر طیق کفته شما اقشار مختلف مردم در انتخابات شرکت کردند و پای صندوق های رأی رفتند، پس چه لزومی دارد که بگوئیم در انتخابات تقلب شده است؟
شاد باشی در ابهام نمانی
----------------------------------------
پاسخ:
سلام
دوست عزیز و گرامی ام:
1-    اگر در مقاله دقت کرده بودید متوجه می شدید که خود متون دینی ماهم نوشته شده توسط همین انسان های متوهم است. مگر در متون دینی مردم فرانسه یا آلمان یا سوئد و.... توهم نیست؟ چرا عامه مردم از آن متون تبعیت نمی کنند؟ به علاوه، مگر مردم متوهم ما از آن کتاب ها مطالعه می کنند که از پس آن ها متوهم شده باشند؟ حقیقت این است که فاصله فیزیکی این متون با مردم بسیار زیاد است و تو آن فاصله را نمی بینی، در صورتی که خرد با انسان اصلا فاصله ای ندارد و خواسته یا نا خواسته از دیدگاه ت پنهان می ماند. بیرون افکنی به همین معنا است که خرد و شعور و فکر و... انسان را نادیده بگیریم و چند تا کتاب و آخوند و جادوگر را بزرگ نمائیم و مسبب تمامی نا به سامانی ها تلقی کنیم. تحول در غرب جلوی چشمان ما است. آن اندازه متون متوهم در مسیحیت قرون وسطی وجود داشته که متون ما (کپی برداشته شده از آنها) به گردش هم نمی رسند. کجا هستند آن کتاب ها؟ غیب شدند؟ کجا رفت آن دین مسیحیتی که برای کوچک ترین خطائی انسان را آتش می زد؟ غیب شد؟ نه هنوز هم هستند. اما مردم مسیحی از زمانی که تغییر کردند، دین را هم تغییر دادند. به نظرم در دیدگاه ت بهای لازم را به ذات "انسان" و عظمت خرد و تعقل او نمی دهی. برای مبارزه با خرافات در قرون وسطی دو تفکر وجود داشت، یکی می گفت ریشه توهم کلیسا است و باید بنیادش را بر انداخت، دیگری می گفت باید مردم را آگاه ساخت. دیدیم چه کسانی موفق به تحول شدند. کلیسا پا بر جا است، اما خودش را با مردم تنظیم می کند، هم چنان که هنوز هم به موازات رشد مردم، در حال تحول می باشد. آخوند های خود ما هم از این قاعده مستثنی نیستند. در زمان شاه می دیدیم آن اواخر چقدر آخوند روشنفکر پیدا شد. اما اگر دسته اول موفق می شدند کلیساها را منهدم کنند، آیا تحولی صورت می پذیرفت؟ به نظر می رسد که نه. زیرا مثلا مگر خمر های سرخ که ضد دین بودند در راه همان کلیسای دینی قرون وسطی قدم بر نمی داشتند؟ بنابراین، اصل قضیه انسان است که باید آگاه نمود. اما چگونه و با چه روشی می توان به آگاهی های مردم افزود؟ بحثی جداگانه است.
2-    در مورد انتخابات، من هرگز ادعا نکردم که در انتخابات در مورد شرکت کردن یا نکردن مردم تقلب شده است. حتی درانتخابات احمدی نژاد هم در این مورد به نظر من تقلبی صورت نگرفت (اعلام رقم بالای شرکت کنندگان تقلب نیست، دروغ گویی است). اما اصولا انتخابات در ایران تقلبی است به دلیل وجود نظارت استصوابی. بی انصافی است اگر بگوئیم در انتخابات اخیر مردم شرکت نکردند (با تاسف).
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر