ازابتدای شکل گرفتن نظام ولایت
فقیه، سنگسار به عنوان مجازات زنا کار یکی از معضلاتی بوده که با پشتیبانی مراجع
شیعه ازاین عمل، گریبان اسلام را گرفته وآن را به عنوان دینی خشن و بی رحم معرفی
کرده است.
عمل سنگسار از گذشته های دور
برای به عمل درآوردن قتل گروهی همواره مورد استفادۀ جوامع بشری قرار می گرفته
است. تورات به صورتی صریح حکم بر کشتن مرد
و زن زناکارمی دهد :
"اگر فردی با همسر شخص دیگر
زنا کند، مرد و زن هردو باید کشته شوند. اگر مردی با زن پدر خود همبستر شود به پدر
خود بی احترامی کرده است، پس آن مرد و زن باید کشته شوند، و خونشان به گردن خودشان
میباشد. اگر مردی با عروس خود همبستر شود، باید هردو کشته بشوند، زیرا زنا کرده
اند، و خونشان به گردن خودشان میباشد، اگر دو مرد با هم نزدیکی کنند باید کشته
شوند، و خونشان به گردن خودشان میباشد، اگر مردی با زنی و با مادر آن نزدیکی کند،
گناه بزرگی کرده است و هر سه باید زنده زنده سوزانده شوند تا این لکه ننگ از دامن
شما پاک شود" (1).
"اگر مردی در حال ارتکاب
زنا با زن شوهرداری دیده شود، هم آن مرد و هم آن زن باید کشته شوند. به این ترتیب،
شرارت از اسرائیل پاک خواهد شد. اگر دختری که نامزد شده است، در داخل دیوارهای شهر
توسط مردی اغوا گردد، باید هم دختر و هم مرد را از دروازه شهر بیرون برده، سنگسار
کنند تا بمیرند. دختر را بخاطر اینک فریاد نزده و کمک نخواسته است و مرد را بجهت اینکه
نامزد مرد دیگری را بی حرمت کرده است. چنین شرارتی باید از میان پاک شود اما اگر
چنین عملی خارج از شهر اتفاق بیافتد تنها مرد باید کشته شود، چون دختر گناهی که
مستحق مرگ باشد مرتکب نشده است. این مثل آن است که کسی بر شخصی حمله ور شده او را
بکشد، زیرا دختر فریاد زده و چون در خارج از شهر بوده کسی به کمکش نرفته است تا
اورا نجات دهد" (2)..
هنگام ظهور اسلام، درشبه جزیره
عربستان ودرجوامع غیر یهودی هم، به دلیل اینکه زن، هم جنبه ناموسی داشت و هم جنبه
مالکیت وجزء اموال محسوب می شد، زنای بااو تجاوز به ناموس و مال به حساب می آمد و
گاهی دو قبیله را به جان یکدیگر می انداخت و قتل های متعددی را درپی خود می آورد.
درجامعه پیش رفته و امروزی
بشر، یعنی در اروپا و آمریکای قرن بیست ویکم میلادی هرچند محدود، هنوز انسان شاهد
قتل های از این گونه می باشد بااین فرق مهم که این قتل ها توسط جامعه ویا حکومت ها
صورت نمی گیرند و جنبه فردی دارند.
درایران مجازات سنگساربرای عمل
زنا، برابر متن تورات، با تصویب قانون مجازات اسلامی که در ۸ مرداد ۱۳۷۰
توسط کمیسیون امور قضائی مجلس شورای اسلامی تصویب و برخلاف متن روشن قرآن
در ۷ آذر ۱۳۷۰ از سوی مجمع تشخیص مصلحت نظام تأیید شده است، وارد نظام قضائی
کشورشد (3).
قرآن در آیه 48 از سوره مائده
پیامبر ص را ازپیروی کردن از سنت های وحشی گری و بی پایه واساس مرسوم درجامعه آن
روز عربستان، از جمله سنگسار، منع می کند و خطاب به او می فرماید: "اين كتاب
را هم كه به حق بر تو نازل كردهايم مصدق آن چه باقيمانده از كتاب و مسلط بر حفظ
آنها است، پس در بين مسلمانان طبق
آنچه خدا نازل كرده حكم كن و پيروى هوا و هوس آنان تو را از دين حقى كه نزدت آمده
باز ندارد، براى هر ملتى از شما انسانها، شريعتى قرار داديم و اگر خدا
مىخواست همه شما را امتى واحد مىكرد و ليكن خواست تا شما امتها را با دينى كه
براى هر فرد فردتان فرستاده بيازمايد، به سوى خيرات از يكديگر سبقت بگيريد،
كه باز گشت همه شما به سوى خدا است، در آن هنگامه، شما را بدانچه در آن اختلاف
مىكرديد خبر مىدهد".
پس از رحلت پیامبرص، علمای اسلامی
بدون توجه به فرمان خداوند، قرآن را رها کرده و سنت های خشنی از جمله سنگسارکه
زائیده هوای نفس انسان می باشد را به نام فقه وارد اسلام کردند و ازآن دینی دیگر
خلق کردند. وبا وجود این که آیه بالا انسان ها را به مسابقه در"خیرات"
نسبت به یک دیگر تشویق می کند، که درواقع وبا توجه به ابتدای آیه، منع از مسابقه
در خشونت به موقع حکم کردن است، ازسوی علمای اسلام جز خشونت تبلیغ نمی شود. بی
دلیل نیست که علمای مذاهب گوناگون اسلامی، با همه اختلافاتی که با یکدیگر دارند،
در مورد به کاربردن خشونت و تکلیف مداری به جای حقوق مداری بایکدیگر توافق دارند.
به این ترتیب، قبل از آن که
نظر قرآن درمورد مجازات عمل زنا را بررسی کنیم، آن چه باید مورد توجه و تأمل قرار
گیرد این سئوال است که به چه دلیلی علمای اسلام برای ارتکاب مجازات های سنگین و
خشن، قرآن را که تنها کلامی است از سوی خدا دردست مسلمانان وعقل و منطق حکم می
کنند که برای اجرای احکام الهی به آن رجوع کنند را رها کرده و به گفته های دست
چندمی اشخاص مجهول الحال و حتی به کتب آسمانی ادیانی که برحق هم نمی دانند عمل می
کنند؟ این امر البته تازه گی ندارد و همان طور که از آیه بالا استنباط می شود،
درحیات خود پیامبرص هم انسان ها با آن گرگ درنده خوئی که در ذهنیت خود ساخته بودند
قادر به تخفیف خشم و انتقام جوئی در خود نبودند وبرای اجرای مجازات های خارج از
حدود، اورا تحت فشار قرار می دادند.
اما حکم زنا دراسلام که درقرآن
به صورتی روشن و شفاف بیان شده است:
در ابتدای امر، در آیۀ 15 از
سورۀ نساء درمورد زنی که مرتکب فحشاء می شود می فرماید: " و از زنان شما آنان
که مرتکب فحشا می شوند ، از چهار تن از خودتان بر ضد آنها شهادت بخواهيد اگر شهادت
دادند زنان را در خانه نگاه داريدتا مرگشان فرا رسد يا خدا راهی پيش پايشان نهد".
و در آیۀ 16 ادامه می دهد: " آن دو را كه مرتكب عمل زشت شدهاند بيازاريد. اگر
توبه كردند و به كار پسنديده روى آوردند از آنها درگذريد زيرا خداوند توبه پذير
مهربان است".
درابتدا لازم به یادآوری است
که اغلب مفسران "فحشاء" را زنا ترجمه کرده اند در صورتی که این دوواژه
تفاوتی عمده بایکدیگر دارند. زنا یک عمل فاحش است که معنای روشنی دارد و فحشاء
واژه ای است که عموم اعمال زشت و خارج از حدود و نهی شده را دربر می گیرد (4).
درصورتی قرآن را کلام خدای عالم دانای حکیم بدانیم، لازم نمی شود که مفسران درپی
تصحیح و تکمیل آن برآیند. به این ترتیب و با توجه به آیۀ 16، چنین برمی آید که عمل
فحشاء مجموعۀ زنا، هم جنس گرائی بین زنان و مردان را دربر می گیرد، چنان چه بعضی
مفسران هم چنین استنباطی کرده اند.
درجامعه ای که کشتن و اذیت و
آزار کردن زنان و مردان زانی، و به خصوص زنان وهم جنس گرایان امری عادی و جاری
تلقی می شده، در آیۀ 15، پس از تجمیع گواهی ها ومحرز شدن جرم، امر به نگه داری
زنان در منازل می کند. با کمی تآمل در می یابیم که این حبس در واقع به جهت حفاظت
آنان از تعرض جامعه است، زیرا فقط به نگه داری زنان در خانه هایشان توصیه می کند و
از مردان سخن نمی گوید، واین درحالی است که در آیۀ بعدی مردان را هم مورد شماتت
قرار می دهد. در ادامه، خبر می دهد که راه چاره ای برای آنان اعلام خواهدشد ومی
فرماید: " خدا راهی را پیش پایشان قراردهد". و در آیۀ بعدی به گذشت و
عفو تشویق می کند.
اما درسورۀ نورکه بعداز آیات
بالا نازل شده و قریب به اتفاق مفسران آن را همان وعده ای می دانند که در آیۀ 15
سورۀ نساء داده شده بود، از آیات 1 تا 10 چنین مقرر کرده است:
سورهاى است كه آن را نازل
كردهايم و واجبش ساختهايم و در آن آياتى روشن فرستادهايم، باشد كه پند گيريد
(1).
بايد شما مؤمنان هر يك از زنان
و مردان زناكار را به صد تازيانه مجازات و تنبيه كنيد و هرگز در باره آنان در دين
خدا رأفت روا مداريد اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد و بايد مراسم را جمعى از
مؤمنان مشاهده كنند (2).
مرد زناكار جز با زن زناكار و مشرك
نكاح نكند و زن زناكار هم جز با مرد زانى و مشرك نكاح نخواهد كرد و اين كار بر
مردان مؤمن حرام است (3).
و آنان كه به زنان با عفت نسبت
زنا بدهند آن گاه چهار شاهد عادل بر ادعاى خود نياورند آنان را به هشتاد تازيانه
كيفر دهيد و ديگر هرگز شهادت آنها را نپذيريد كه مردمى فاسق و نادرستند (4 ).
مگر آنهايى كه بعد از آن فسق و
بهتان به درگاه خدا توبه كردند و در مقام اصلاح خود بر آمدند در اين صورت خدا
آمرزنده و مهربان است (5 ).
و آنان كه به زنان خود نسبت
زنا دهند و جز خود بر آن شاهد نداشته باشند بايد هر يك از آنها چهار مرتبه شهادت و
قسم به نام خدا ياد كه او در اين ادعاى زنا از راستگويان است (6 ).
و بار پنجم قسم ياد كند كه لعن
خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد (7 ).
پس براى رفع عذاب حد آن زن اونيز نخست چهار مرتبه شهادت و قسم به نام خدا
ياد كند كه البته شوهرش دروغ مىگويد (8 ).
و بار پنجم قسم ياد كند كه غضب
خدا بر او اگر اين مرد در اين ادعا از راستگويان باشد (9 ).
و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال
شما مؤمنان نبود و اگر نه اين بود كه خداى مهربان البته توبه پذير و درستكار است
حدود و تكليف را چنين آسان نمىگرفت و با توبه از شما رفع عذاب نمىكرد (10 ).
همان
طور که در آیۀ نخست می فرماید، آیات روشن و شفاف هستند واجرای آن را برهمکی واجب
گردانیده است. این تأکید بر وجوب، مؤید آن است که انسان مشکل می تواند در این
موارد بر ذهنیات انتقام جویانه وخشن و درنده خوئی خود فائق آید. دلیل آن هم وضعیتی
است که امروزه، بعداز چهارده قرن، مدعیان پیروی از آن قرآن، به نام آن به دنبال
ارضای حس انتقام جوئی خویش، از امیال و هوای ذهنی خود پیروی می کنند.
با
وجود روشنی و شفافیت آیات، شاید لازم باشد به چند نکته اشاره ای دوباره بشود. یکی
این که در آیۀ سوم از ازدواج زنان و مردان زناکار سخن می گوید. بنابراین از دیدگاه
قرآن، زنان و مردان زناکار در جامعۀ اسلامی پذیرفته شده اند. در آیۀ چهارم، مقرر
می دارد که تهمت زنا باید باحضور چهار شاهد انجام شود، درغیر این صورت جرم تهمت
زننده درحدود خود زنا، یعنی هشتاد ضربه شلاق می باشد. در آیۀ هشتم، اثبات زنا را
به زنی محول می کند که شوهرش شاهدی برادعای خود نداشته باشد.
خوانندۀ
گرامی به آسانی می تواند آیات بالا را با قانون مجازات جمهوری اسلامی در این مورد
که در زیرنویس (3) آمده است مقایسه کند و رابطۀ اسلامی بودن این نظام را با قرآن
بررسی نماید. به سادگی می توان دریافت این اسلام فقاهتی که برکشور حاکم است، ربط
چندانی با آن "اسلام ناب محمدی" که آقای خمینی ادعا می کرد ندارد و در
بیشتر موارد با آن درتضاد قرار دارد به شکلی که می توان آن را دینی دیگر تلقی
نمود.
1- تورات، کتاب لاویان 20، از
10 تا 14
2- تورات تثنیه 22، از
22 تا 27
3- سنگسار در قانون مجازات
اسلامی
ماده 99: هرگاه زناي شخصي كه
داراي شرايط احصان است، با قدار او ثابت شده باشد، هنگام رجم؛ اول حاكم شرع سنگ ميزند
بعدا ديگران و اگر زناي او به شهادت شهود ثابت شده باشد اول شهود سنگ ميزنند،
بعدا حاكم و سپس ديگران.
ماده 101: مناسب است حاكم شرع
مردم را از زمان اجراي حد آگاه سازد و لازم است عدهاي از مومنان كه از سه نفر
كمتر نباشند در حال اجراي حد حضور يابند.
ماده 102: مرد را هنگام رجم تا
نزديكي كمر و زن را تا نزديكي سينه در گودال دفن ميكنند آنگاه رجم انجام ميشود.
ماده 103: هرگاه كسي كه محكوم
به رجم است از گودالي كه در آن قرار گرفته فرار كند در صورتي كه زناي او به شهادت
ثابت شده باشد براي اجراي حد برگردانده ميشود، اما اگر به اقرار خود ثابت شده
باشد برگردانده نميشود.
ماده 104: بزرگي سنگ در رجم
نبايد به حدي باشد كه با اصابت يك يا دو عدد شخص كشته شود. همچنين كوچكي آن نبايد
به اندازهاي باشد كه نام سنگ بر آن صدق نكند.
4- در آیۀ 32 از سورۀ اسراء
آمده است: وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلًا يعنى به زنا نزديك نشويد آن كار بسيار زشت و
راه و رسم بدى است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر