این وبلاگ به جای وبلاگ "بیان نو" که توسط حاکمیت مسدود گردیده راه اندازی شده است

"این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است" ____________________________________________________________________________________________________

۱۳۹۲ شهریور ۲۴, یکشنبه

آن چه درآن دوهفته گذشت-2 تیر 1388



قسمت دوم : دو شکست و یک پیروزی درتقابل دو بیان

در
بخش اول دیدیم که در طول دوهفتۀ آخر خرداد و در پی انتخابات، مردم معترض به خیابان ها ریختند و قوای سرکوب گر بی مهابا برروی آنان آتش اسلحه گشودند و فاجعه به بار آوردند. لباس شخصی ها وبخشی از بسیج بی رحمانه درصدد ایجاد رعب ووحشت به مصاف مردم رفتند وماهیت خود و آمران خود را آشکارساختند.
آن چه درخیابان ها مشاهده می شد، تقابل دولت ولایت فقیه با مردمی بود که باشعار الله اکبر فریاد مرگ بر جمهوری اسلامی واستبداد سرمی دادند وخواهان استقرار آزادی های اجتماعی وحاکمیت مردم برسرنوشت خویش بودند. آن چه مشاهده می شد تقابل دو اسلام بود. از سوئی اسلامی در شکل وهیکل ولایت فقیه ومحتوای استبداد که دوام خود را در ایجاد رعب ووحشت با به کارگیری انواع خشونت می دید، ازدیگر سو اسلام آزادی و رهائی و حقوق، بر دعوت به آزادی و عدم خشونت عمل می کرد.
این بار اما شکل و هیکل اسلام ولایت فقیه ملغمه ای بود از دو جبهه با دو پوشش سیاه وسبز. این دو جبهه یا جریان، چنان دراساس و اصول نظام بایکدیگر وحدت و هماهنگی دارند که نمی توان با هیچ معیاری وسعت مخالفت های مردمی آن دوهفته (وبعدازآن) را نتیجۀ اقدام به جا به جائی دو کاندیدای ریاست جمهوری به بهانۀ تقلب در انتخابات نسبت داد. به این دلیل که دراین نظام انتخابات از اساس باتقلب عجین است واین پدیده نمی تواند از سوی جناح های خودی برای ابطال آن مورد استناد قرارگیرد. از اولین انتخابات ریاست جمهوری بدین سو، وباتوجه به ادعای حاکمان که "این انتخابات سالم ترین انتخابات بوده است"، آیا می توان ادعا کرد که انتخاباتی بدون تقلب انجام شده باشد؟ درواقع نبود تقلب در چنین نظامی استبدادی حیرت برانگیز است نه وجود آن. معماران تقلبات انتخاباتی راهم از خارج نظام به استخدام نگرفته بودند، همین آقایان موسوی ها و یارانشان این عمل زشت خیانت به اعتماد مردم را درهنگام انتخابات اولین دورۀ مجلس شورا پایه نهادند. پس تقلب نمی توانست عامل غافلگیر کننده ای نه برای مردم ونه برای کاندیداها باشد به علاوه اینکه بسیاری از تحلیل گران مستقل دست یابی احمدی نژاد به ریاست حکومت را از قبل پیش بینی کرده بودند. درعوض اما، میرحسین موسوی طی سخنان خود درجمع اساتید دانشگاه اذعان می کند که حضور مردم درخیابان ها برای او و همکارانش غافلگیرانه و تعجب برانگیز بوده است. بنابراین حضور مردم درخیابان هارا باید به حساب انباشته شدن نارضایتی ها از عملکرد حاکمیت ووجود کل نظام گذاشت.
بااین ترتیب، خیابان های کشور شاهد حضور سه جریان بودند. اول جریان مردم که به مخالفت با تقلب ها و خودکامگی ها، از فرصت به دست آمده استفاده کرده و به اعتراض به خیابان ها درآمدند. دوم جریان اصلاح طلبی که برای جانشین کردن احمدی نژاد باموسوی به خیابان ها ریختند. سوم قوای سرکوب گر که برای خاموش کردن صدا و مطیع کردن دو جریان اول خیابان ها را به میدان جنگ تبدیل کردند.
حضور مردم درخیابان ها و ونحوۀ مقاومت آنان و تداوم آن، به دور از جنبۀ کمیت آن، چه درمورد شمار مردم شرکت کننده وچه از لحاظ خسارات وارده، از نظر کیفی این کارزار را به یک حادثۀ تاریخی وملی تبدیل کرد زیرا اثرات ژرفی در ساختمان نظام و روند انحلال آن که از پیش شروع شده بود ایجادنمود به صورتی که پایان عمر آن را قابل پیش بینی گردانید. آسیب های وارده به نظام از جنبه های مختلف به حدی فراوان وعمیق اند که آنها را غیر قابل جبران گردانده است. پیوندهای مؤلفه های ساختار نظام که سست شده بودند شروع به گسستن کرده اند. مرجعیت وابسته به قدرت سیاسی که پس از روی کارآمدن حکومت احمدی نژاد از نفوذ آنان بسیار کاسته شده بود اکنون تهدید به تخلیۀ قم و استقرار درنجف کرده است. تردید و دودلی دربین نیروهای سرکوب گر و نزد بسیج چنان گسترده و برای نظام نگران کننده شده است که درمراسم ترفیع افسران ارتش و سپاه، فیروزآبادی رئیس ستاد نیروهای مسلح، با ناامیدی از فرمان برداری آنان درسرکوب مردم، برای مقابله بامردم از خانواده های خود و سران نظام مایه می گذارد و می گوید "ما آمده‌ايم كه خودمان، خانواده‌هاي‌مان، همه نعمت‌هايي كه خدا به ما داده حتي آبروي‌مان را به پيروي از رهبر عزيزمان براي اسلام، ايران و ملت مسلمان و محب علي بن‌ابيطالب و ارزش‌هاي كتاب خدا فدا كنيم و درجات بالاتر در اين تصميم، مصمم‌تر و قاطع‌ترند". این سخنان تهدید آمیزازموضع ضعف و درآخر خط بودن از زبان فرماندۀ کل نیروهای مسلح و به نمایندگی از "درجات بالاتر!" خطاب به پرسنل تحت فرمان خود، حاکی از خالی بودن دست او از نیروهای نظامی بالقوه ای است که در ظاهربرای سرکوب مردم باید دراختیار داشته باشد.
بنابراین، ثمرۀ آن چه درآن دوهفته گذشت شکست بزرگی بود برای نظام، به ویژه جناح سرکوب گر آن. دروغ بودن آن چه را که نظام درمورد ضد مردمی بودن تمامی نیروهای نظامی و انتظامی وبسیج تبلیغ می کرد ومردم را ازآنان می ترسانید که با تأسف اپوزیسیون هم برآن تأکید می نمود، هویدا وآشکار گشت. اکنون بزرگ ترین ترس دربرخورد بامردم را نظام ولایت فقیه از سوی نیروهای نظامی و انتظامی و بسیج دارد. معلوم شد نظام تنها شمار معدودی قوای سرکوب گر دراختیار دارد که توانائی مقابله با چند صدهزارنفر از مردمی را که برای احقاق حقوق خویش قیام کنند را ندارند. کلیۀ ترورها و شکنجه ها و بگیر و ببندها هم توسط همین معدود جنایتکاران حرفه ای صورت می گیرند که دراستخدام دستگاه استبدادی و خودسر ولایت مطلقه امر درآمده اند. به دلیل ناچیز بودن تعداد، به ترتیبی که درفیلم ها و تصویرها مشاهده می شوند، آنان مجبورند هم درخیابان باچماغ و هم درشکنجه گاه ها و هم درپست مدیریت های بخش خصوصی و دولتی مشغول خدمت باشند. یکی از کارهای مفیدی که اخیرا مبارزین راه آزادی تدارک دیده اند وامیداست باجدیت آن را پیگیری نمایند، شناسائی ومعرفی این عملگان استبداد به مردم است.
شکست دوم سهم کسانی شد که خواهان جانشینی موسوی به جای احمدی نژاد بودند. آنان دراین کار شکست فاحشی خوردند زیرا از طرفی نظامی را که به تأکید مکرر خود قبول دارند و مقدسش می خوانند، خود به تقلب کاری و بی قانونی در جهان مشهور کردند وآن را بیش از پیش بی آبرو و تضعیف گردانیدند، از سوی دیگر به هدفشان که دست یابی به کرسی ریاست جمهوری باشد تا به قول خودشان "نظام را نجات دهند" نرسیدند. البته برای کسانی که وابستگی به اصلاح طلبان ندارند و فریب وعده های میان خالی را خوردند ودرانتخابات شرکت کردند وهدف اصلی شان اصلاح امور بوده است، این شکست درسی شد تا ازاین به بعد به کمتراز آزادی و حاکمیت تمام و کمال مردم راضی نشوند وبدانند که نمی توان آزادی و دیگر حقوق بشر را تقسیم کرد و بنا برمصلحت از یک قسم آن چشم پوشید. اینان همان طور که مشاهده می کنیم، اکنون درکنار مردم برای احقاق تمامی حقوق خود مبارزات خویش را تا پیروزی کامل ادامه می دهند.
این کارزار اما یک پیروزبزرگ داشت وآن مردمی بودند که برای احقاق حقوق حقۀ خویش قیام کردند و ضرباتی مهلک به بدنۀ استبداد وارد آوردند که ازعهدۀ هیچ نیروی دیگری بر نمی آمد. آن دوهفته جامعۀ ایرانی را به حرکت درآورد و گفتگوها بر سرحقوق مردم درخانواده ها رواج یافت. منسوبین به نظام اعم از بسیجی و دیگران از سوی خانواده هایشان مورد سئوال قرار می گیرند. اعتماد عمومی نسبت به دولت درپائین ترین سطح خود قرارگرفته است. اظهار نظر های پاره ای ازمراجع بعداز آن دوهفته هرچند بسیار دیر، اختلالات عقیدتی درمیان مقلدینشان به وجود آورده است که حاصل آن ترک تقلید و تزلزل در مشروعیت اصل ولایت مطلقه فقیه درنزد آنان می باشد. به نیروهای مسلحی که هنوز تجربۀ گشودن آتش برروی مردم خود را ندارند نشان داد که ایستادگی دربرابر خواست مردم عملی غیر انسانی و شنیع و غیرقابل دفاع است وباید از اقدام به آن سرباززنند.
این پیروزی، پیروزی گفتمان آزادی بر گفتمان استبداداست که اقلا قرنی ملت ایران را درگیر خود کرده و همواره پیروزی را نصیب ملت و شکست را سهم استبدادیان قرارداده وکشور را به سوی مردم سالاری پیش برده است. آن دوهفته نشان داد مردمی بادست خالی، مستقل و با بیان آزادی بردولتی ظالم و مسلح و مجهز، به پیروزی دست یافت و ناحق بودن ولایت مطلقه را نزد عملگان واکرۀ آن به اثبات رساند.
اکنون نوبت حاکمان است تاازاین تجربۀ گران بها درس لازم را بگیرند و بپذیرند پشتیبانی به نام مردم ندارند، بسیج آن چنان که فکرمی کردند برای انجام هرجنایتی در اختیار آنان نیست. قبول کنند که پرسنل پاسداران و ارتش حاضر به سهیم شدن با آنان در تجاوز به حقوق مردم نیستند. و بپذیرند با هیچ نیروئی نخواهند توانست دربرابر خواست مردم درراه احقاق حقوقشان استقامت نمایند. ای آمران و عملگان استبداد، آیا شادمان هستید ازاین که هرروزه مادری برجنازۀ جگرگوشه اش که به دست شما به شهادت رسیده است می گرید و ناله سرمیدهد؟ خوش حال هستید از شکنجه و دربند کردن جوانانی که قدم درراه سرورآزادگان گذاشته اند و جز حقوق انسانی خویش را طلب نمی کنند؟ بدانید راهی غیرازسپردن حاکمیت به مردم دربرابر شما وجودندارد. دیر یازود باید حاکمیت را که ازحقوقشان است به مردم بازگردانید. تادیر نشده است ابتکار عمل را خود دردست گیرید و کشور را از بند عوامل استبداد پیرایش کنید تا زمینه برای حاکمیت مردم فراهم شود وخود را از مجازات دو جهان برهانید. مردم فقط خواهان همین هستند و بس.
ازقراربه هاشمی رفسنجانی فرصت امامت جمعۀ این هفته را داده اند. آن چه می توان ازپیش گمان برد این است که به دلیل ترس ازهم پاشیدگی نظام، معامله ای انجام شده باشد. به دلیل اینکه ایشان اهل تعامل و مصلحت است و دنیارا بر آخرت ترجیح می دهد، درخطبه ها برایجاد وحدت کوشش خواهد کرد و باانتقاد از عملکرد احمدی نژاد تلویحا انتخابات را تمام شده اعلام خواهد نمود تا پیام یک پارچگی نظام را به کشورهای خارجی برساند. درصورت صحت این گمان، و درحالی که بخشی ازاصلاح طلبان قربانی خواهند شد باید پرسید آیا دست زدن به چنین اعمالی می تواند راه حلی برای این همه خساراتی باشد که طی سی سال اکنون نظام را به ازهم پاشیدگی تهدید می کند؟ یا راه حل، بازگشت به حقوق مردم ازجمله حق حاکمیت آنان برسرنوشت خویش می باشد؟ خواهیم دید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر