این وبلاگ به جای وبلاگ "بیان نو" که توسط حاکمیت مسدود گردیده راه اندازی شده است

"این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است" ____________________________________________________________________________________________________

۱۴۰۲ فروردین ۲, چهارشنبه

فرسودگی حاکمیت سلطه گرانه و راه حلی برای تداوم آن

 

حاکمیت استبدادی جدا از نوع آن، در طول زمان به دلایلی دچار فرسودگی می شود. یکی از آن دلایل، یکنواختی روند جریان زندگی کارگزاران و هواداران استبداد و نبود تحرک و رشد و انگیزه می باشد. راه حلی را که سلطه گر برای این معضل می تواند پیش گیرد، در تقابل قرار دادن نیروهای خودی با یک عامل خارجی یا غیر خودی داخلی می باشد تا آنان را از حالت بی تفاوتی بیرون آورد. این راه حل، یا با خشونت همراه است، مانند جنگ، و یا نرم می باشد، مانند یک عامل سیاسی. یکی از آن راه حل ها، ساختن یک اپوزیسیون جنجالی اما بدون خطر است. با وجود این اپوزیسیون قلّابی و بی خطر، سلطه گر می تواند هیجان را در کارگزاران خود به غلیان در آورده و آنان را از حالت رخوت و بی تفاوتی بیرون آورد. در حال حاضر کشور ما دارای یک نظام می باشد که درون آن، دو جریان عمده، یک حاکمیت غالب و یک اپوزیسیون گوناگون تحت نام اصلاح طلب عمل میکنند. حفظ نظام دغدغۀ اصلی هر دو جریان می باشد، در عین حال اما برای تصاحب قدرت، یا آنچه فعلا برای جریان اصلاح طلب می توان گفت، شراکت در قدرت، در مرحلۀ بعدی قرار میگیرد. جنجال های اخیر که با کمک رسانه های بیگانه و نزدیک به اصلاح طلبان وسعت زیادی یافت، در درجۀ اول به هدف انسجام نیروهای طرفدار نظام صورت گرفتند و در درجۀ بعدی، با استفاده از فرصت پیش آمده، اصلاح طلبان به سود خود برای صدمه زدن به حریف یا متقاعد کردن آن، بهره گیری کردند. شعار مرگ بر خامنه ای که به صورتی گسترده داده می شد و هنوز هم ادامه دارد، به جای مرگ بر نظام ولائی، گویای یک رویاروئی یا تقابل قوا در درون نظام است. فعالیت گسترده و موفق عوامل اصلاح طلب در خارج برای جنجال آفرینی به سود سلطۀ بیگانه برای تقویت خود، دلیلی دیگر بر آن می باشد. یادآوری میکنم که حسن روحانی در مقام ریاست جمهوری گفت: آمریکا کدخدای جهان است و ما باید آن را بپذیریم. عباس عبدی یکی از این اصلاح طلبان ناکام مانده از ورود دوباره در قدرت، در گفتگوئی اظهار کرد که هفتاد درصد مردم ناراضی هستند و بهتر است حاکمیت کوتاه بیاید، اما نگفت چه چیزی را کوتاه بیاید و در برابر چه کسی باید کوتاه بیاید. به همین دلیل بود که با وجود نارضایتی عمومی از این نظام سلطه گر، مردم هشیار و با شعور ما در این کارزار تقابل قوا شرکت نجستند و فاصلۀ خود را از سلطه گران حفظ کردند.

در پی مرگ مهسا امینی، زنان جوانی که از تحمیل حجاب و زور گوئی به تنگ آمده بودند، در ملأ عام با برداشتن روسری خود خواستار لغو مقررات این پوشش اجباری شدند. پس از گذشت چند روز، به ناگهان از داخل و خارج کشور دسیسه گران فرصت را غنیمت شمرده، هریک به سهم خود، برنامۀ از پیش طراحی شدۀ خود را با عجله به اجرا گذاشتند. به جای یاری رساندن به این خواست بر حق زنان، صدای مرگ بر خامنه ای و رضاشاه روحت شاد شب و روز در خیابان ها طنین انداز شدند. همان زمان نوشتم که جنبش بر حق زنان به انحراف کشانده شد. سلطه گران خارجی با بسیج دست نشاندگان خود در کوتاه مدت حکم اتحاد صادر کردند و با تعجب زیاد، سلطنت طلب و مجاهد و تجزیه طلب که دشمنان یکدیگر بودند را یکجا جمع کردند تا بدیلی برای نظام بسازند. موفقیتی حاصل نشد. سلطه گر داخلی، یا نظام در کلیت خود، پس از ناکامی رقیب خارجی خود، دست به کار شد و توسط عوامل خود مهره هائی بی خاصیت و غیر قابل قبول در افکار عمومی را به عنوان اپوزیسیون جلو انداخت تا چیزی به نام اپوزیسیون "غیر خودی" را از حیض انتفاع ساقط گرداند و به کارگزاران خود ثابت کند که راهی جز تمکین به نظام حاکم برای آنان متصور نیست. به این ترتیب که توسط عوامل خود در جریان سلطنت طلبی، مانند دکتر حسین یزدی ها ، بازماندۀ سلطنت را به میدان آوردند. لازم به یادآوری است که نه سلطه گر خارجی و نه سلطه گر داخلی در حیات ابوالحسن بنی صدر، از ترس استقرار دمکراسی در کشور، جرأت دست زدن به اینگونه جنجال آفرینی ها را نداشتند زیرا اطمینان داشتند که او بدیلی جدی و مورد اقبال مردم در برابر نظام سلطه گر به حساب می آمد و خطر براندازی را عملی میکرد. اما امروز در غیاب یک بدیل نیرومند میدان را خالی یافته و دست به جنجال آفرینی می زنند.

البته نباید از نظر دور داشت که نظام حاکم از جنگی مزمن به نام تحریم هم که کشور را طی چهل سال درگیر خود کرده است برای بقای خود بهره گرفته و می گیرد. اما به دلیل مزمن بودن آن، جزئی از زندگی روزمره گشته و به بی تفاوتی کارگزاران نظام دامن زده و آن را یک خطر بالفعل به حساب نمی آورند. به همین دلیل است که نظام لازم دیده جنجالی جدید به راه اندازد که در راستای خواست و منافع غرب و اسرائیل مبنی بر تداوم استبداد در کشور هم می باشد. اکنون نقطۀ قوت سلطه گران، نبود یک بدیل مورد اعتماد مردم برای استبداد می باشد. راه علاج چیست؟ به نظر می رسد، راه علاج همان روش شش ماه پیش زنان می باشد، با این شرط که مردم نظارت داشته باشند جنبش به انحراف کشانده نشود، چه از سوی بیگانگان، چه از سوی حاکمیت و چه از سوی نا دانان و متعصبان. به این ترتیب که کنشگران بدون آلودگی به هر قدرتی بر حقوق حقه خود پای فشارند و یکی پس از دیگری، پله پله پیش روند و همراه با نظارت و  پشتیبانی مردم دمکراسی را بر قرار سازند تا بتوان استقلال و آزادی را جامۀ عمل پوشاند.

 

۱۴۰۱ اسفند ۲۳, سه‌شنبه

آغاز تحولی جدید در جهان



در سفر چند ماه پیش شی رئیس جمهور چین به عربستان کلید تحولی زده شد که روابط جدیدی را در صحنۀ سیاست بین المللی رقم خواهد زد. در این سفر، شین شی موفق شد تا عربستان را به از سرگیری روابط با ایران متقاعد کند. خواست چین از عربستان برای از سر گرفتن روابط با ایران به احتمال زیاد از جانب ایران صورت گرفته است. عربستان هم دلیل سردی روابط و به نتیجه نرسیدن گفتگوهای دوساله خود با ایران را عدم اعتماد به حاکمیت این کشور برای اجرای تعهداتی که میدهد اظهار کرده است. چین هم آمادگی خود را برای ضمانت و نظارت و اجرای تعهدنامه ها اعلام کرده است. این ضمانت بر اجرای تعهدات میان دو کشور از سوی قدرتی ثالث، که معمولا باید توسط نهاد های بین المللی صورت گیرد، ورود چین به عنوان یک ابرقدرت سیاسی به منطقۀ خاور میانه را کلید زد. این اقدام سیاسی را می توان دروازۀ ورود این کشور برای حل و فصل دیگر مسائل بین المللی تلقی نمود. از آنطرف عربستان که در آستانۀ برقراری روابط آشکار با اسرائیل بود و بدون نظر آمریکا آب نمی خورد، با این کار عملا به آمریکا دهن کجی کرد.


برای ایران، روابط نزدیک با عربستان بسیار سودمند است، زیرا در حال حاضر، این کشور مانعی بر سر راه هر تحولی به سود ایران، یا به طور کلی در راستای کوتاه شدن دست غرب از چپاول منابع منطقه می باشد. به علاوه، امید ایران بر این است که شاید با نزدیک کردن روابط خود با عربستان، مانع نزدیکی بیشتر این کشور با اسرائیل شود. کمک های مادی روزمرۀ عربستان به گروه ها و افراد وابسته به هدف متزلزل کردن حاکمیت به سود اجنبی می تواند کاهش یابد. این رابطه باعث خواهد شد که تعداد زیادی از متخصصین ایرانی جویای کار، در آن کشور به کار مشغول شوند. از نظر اقتصادی ایران می تواند به منابع مالی خارجی زیادی دست یابد.

نزدیکی این روابط برای عربستان دستاوردهای بیشتری از ایران خواهد داشت. ابتدا، به دلیل عملکرد ضعیف مداخلات آمریکا در منطقه به مثابه حامی کشورهای دست نشاندۀ خودش، با وجود قول های سال گذشتۀ بایدن، این رابطه خطر احتمالی از جانب ایران را کاهش داده، یا از بین می برد. سود دیگری که نصیب این کشور می شود، رهائی از باتلاق یمن می باشد که خود را برای سال ها به آن آلوده ساخته و راهی برای بیرون آمدن از آن جز از طریق ایران برای عربستان متصور نیست. فشار سیاست تحمیلی به منطقه از سوی آمریکا برای مجبور کردن این کشور به نزدیکی با اسرائیل که مخالفت افکار عمومی جامعۀ عربی و مسلمان را به وجود آورده است هم از بین خواهد رفت. به علاوه، با برقراری امنیت در منطقه، باج دادن عربستان به آمریکا و اسرائیل که هر ساله به میلیارد ها دلار بالغ می شوند از میان می رود. خطر اپوزیسیون داخل عربستان که اغلب از شاهزاده ها می باشند، همچنین شیعیان این کشور را برای مدتی کاهش می دهد. ایمن سازی کشور از تهدیدات خارجی با وجود طرح های توسعه و توریستی و و بر پا سازی المپیک زمستانی در چند سال آینده و ... یکی دیگر از دست آورده های این رابطه برای این کشور می باشد. این دو کشور قادر خواهند بود امنیت خلیج فارس را تأمین نمایند و ارتش های بیگانه را از این بهانه محروم گردانند. 

این رابطه اما دشمنان خطرناکی نظیر آمریکا و اسرائیل و اروپا را بر سر راه خود دارد. عوامل این کشورها در رده های بالای حاکمیت هر دو کشور حضور دارند و به طور قطع موانع بسیاری را بر سر راه این حسن روابط احتمالی ایجاد خواهند کرد. همان کسانی که در تهران با حمله به سفارت عربستان قطع روابط این دو کشور را رقم زدند، در هر دو کشور حضور دارند و می توانند هر زمان که ایجاب کند، دست به کار شوند. خطر کودتا توسط آمریکا در عربستان به آسانی خواهد توانست جلوی هر رابطه ای که در راستای ضربه زدن به منافع آن کشور باشد را خنثی سازد و این توافق و رابطه را در چهارچوب منافع خودش تنظیم نماید. در حال حاضر اما تلاش آمریکا و اسرائیل بر این خواهد بود که گفتگوها را به کمک عوامل وابسته به خود در حاکمیت هر دو کشور، کند و فرسایشی کنند. بهانه هم برای این دسیسه فراوان است، مانند جنگ یمن که ایران نفوذ محدودی در آن دارد و قادر به خاتمه دادن آن بدون توافق انصارالله نیست. در هر حال، ایجاد روابط محدود بین دو کشور از خواسته های آمریکا است و به سود این کشور می باشد زیرا بخشی از امنیت را برای عربستان تأمین می کند. لازم به یادآوری است که تیرگی روابط دو کشور ایران و عربستان سرنوشت محتوم آنها نبوده و نیست، بلکه در پی دسیسه های سلطه گران، چه در زمان رژیم سابق و چه اکنون صورت گرفته اند و این کدورت روابط، یکی از پایه های استمرار سلطه بر این منطقه بوده است. به این دلایل، مشکل بتوان در آینده ای نزدیک شاهد یک همکاری جدی میان دو کشور باشیم، مگر حاکمان آنها در استقلال عمل کرده و اجازۀ دخالت بیگانگان، حتی چین را در امور خود ندهند و دخالت این کشور را در حد نظارت نگه دارند.

در این میان منافع زیادی هم نصیب چین می شود، خواه این روابط به حد مطلوب برسند، یا نرسند، و همچنین اثراتی را بر کشور ما می گذارند که بررسی آنها فرصت دیگری را می طلبد، اما در حال حاضر تلاش ایرانیان باید بر این باشد که اجازه ندهیم در این کارزار، کشور به دامان چین بیفتد.