این وبلاگ به جای وبلاگ "بیان نو" که توسط حاکمیت مسدود گردیده راه اندازی شده است

"این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است" ____________________________________________________________________________________________________

۱۳۹۲ شهریور ۲۵, دوشنبه

شمایل اپوزیسیون ایرانی - دی 2012


 

چهار جریان عمده اپوزیسیون را برای نظام حاکم می توان در فضای سیاسی ایران مشخص نمود.

 

1- اپوزیسیون برانداز که هدفش سرنگونی نظام برای جانشین شدن آن می باشد:

   این طیف یا جریان، در هدف خودش روشن و شفاف است و آن دستیابی به قدرت می باشد. در رسیدنش به هدف اما با ابهامات و موانع زیادی مواجه می شود. بدیهی است که در جا به جائی دو "قدرت" مردم نه دخالتی دارند و نه عمل می کنند. زیرا جا به جائی "قدرت" به مثابه یک مجموعه حاکم که با اعمال زور حکومت می کند، تغییری در روابط دولت با جامعه و رابطه ها در جامعه ایجاد نمی کند. به عبارت دیگر، رابطه مردم بامردم و دولت بامردم یا مردم با دولت، هم چنان بدون تغییر خواهند ماند. در عمل، این طیف باید قدرتی را که در حاکمیت است از میان بردارد تا خود بتواند جای آن بنشیند. به این دلیل مبرهن که قدرت حاکم از خود مقاومت نشان می دهد، خشونت اولین بازده و فرآورده این تقابل قوا می باشد. در این تقابل قوا، یکی قوی و دیگری ضعیف می باشد. این طیف برای ابراز وجود و معرفی خود به عنوان یک قدرت جانشین وزنده، دست به خشونت های موضعی، نظیر ترور، ایجاد ناامنی، جاسوسی و....می زند. از همه مهم تر، برای ایجاد توازن قوا نیازمند کمک های خارجی می شود و حتا همان طور که اخیرا رواج پیداکرده است، با درخواست از اجنبی برای حملات نظامی به کشورشان، خیال دارند به هدفشان نزدیک شوند. البته همان طور که تجربه حمله صدام به ایرانیان نشان داد، نه تنها نتیجه دلخواه تحریک کنندگان صدام حاصل نشد، که عکس آن هم اتفاق افتاد. زیرا رژیم استبدادی و نظامی حاکم در این کارزار، در محل مدافع استقلال و تمامیت ارضی و برقرار کننده امنیت اجتماعی قرار می گیرد و دربرابر این طیف به مثابه بازوی مردم عمل می کند. هراندازه که این اپوزیسیون قوی شود و هرچه بیشترنیروهای بیگانه برکشور فشار وارد آورند، حاکمیت استبدادی در محلی که دراین معادله قراردارد تقویت می شود. به این دلیل اگر چنین اپوزیسیونی وجود نمی داشت، یک حاکمیت استبدادی باتدبیر، آن را ایجاد می کرد. در طول تاریخ معاصر ایران، این جریان در خط استبداد و وابستگی عمل کرده و خسارات زیادی به مردم و کشور وارد آورده است. این نوع اپوزیسیون در صورتی شانس موفقیت پیدا می کند که نظام استبدادی حاکم ضعیف و کاملا از جامعه و نیروهای مسلح بریده باشد. هم چنین یک حاکمیت دمکرات که ازدل جامعه ای که در آن مردم سالاری نهادینه نشده باشد و با فرهنگ دمکراسی غریبه باشد را می توان به وسیله کودتا به آسانی ساقط کرد.

 

2- اپوزیسیونی که هدفش تغییر نظام است و برنامه ای برای جانشینی "قدرت" ندارد.

این اپوزیسیون، بیشتر افراد ویا گروه های کوچکی هستند که به هردلیلی با نظام حاکم در کشورشان مخالف هستند. این دلایل می توانند مذهبی، قومی، مخالفت با روحانیت، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی (نبود آزادی...)...باشند. این نارضایان، به دلیل فعال نبودن، می توانند در همه جا ، حتا در حاکمیت و نیروهای نظامی و ... حضور داشته باشند. به این ترتیب ، این جریان می تواند از نیروی عمده اما کارناساز و غیر فعالی برخوردار باشد که در سطح جامعه پراکنده است و خواهان محیطی آزاد، امن ورفاه می باشد. در حالت عادی نمی توان جنبه سیاسی به آن داد. اما در جنبش های سیاسی، این نیرو نقش تعیین کننده ای پیدا می کند و اهرم اصلی تغییر نظام به حساب می آید. بنابرتعریف، این جریان نه تنها خواهان خشونت نیست، بلکه هدفش از مخالفت با نظام حاکم، خشونت زدائی از انواع آن می باشد که از آن ها رنج می برد. هدف این جریان عمده، "قدرت" نیست، بلکه چنان چه قدرت حاکم به خواسته هایش عمل کند، اقدامی برای تغییر نظام انجام نخواهد داد. بنابراین، این جریان خود، نوعی اپوزیسیون جریان اول هم به حساب می آید. نظام از دید این جریان، "قدرتی خودکامه" می باشد که باید تغییر کند. شاید بتوان این جریان را "اپوزیسیون مردمی" نامید که هیچ رنگ حزبی یا گروهی ندارد . این اپوزیسیون از گرایشهای عقیدتی و مرامی مختلف تشکیل شده است. بدون همراهیش  هیچ تغییری در کشور متصور نمی باشد. در جریان انتخابات سال 88، بخشی ازاین طیف که شاید (به گمان من) از تجربه کافی سیاسی برخوردار نبود، به امید رسیدن به آرمان های خود، در فرصت انتخابات و پس از آن، به حرکت در آمد. واین حرکت تجربه گران بهائی را برایش به ارمغان آورد. این تجربه که برای رسیدن به آرمان ها وخواست هایش، با برقراری یک دولت مردم سالار، سرنوشت خود را بایدخودش دردست بگیرد.

 

3- اپوزیسیونی که هدفش را استقرار حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش قرارداده است.

در این طیف،  سرنگونی نظام وسیله ای می شود برای رسیدن به هدف استقرار حاکمیت مردم. علت آن این است که نظام خود را در این جریان در جایگاه مخالف برقراری حاکمیت مردم قرارداده است. به علت این که این طیف مخالف هرگونه دخالت بیگانه در امور داخلی کشور می باشد، نظام نمی تواند خود را در برابر آن حافظ استقلال قلمداد کرده، از قبل آن، با فریب، به مردم نزدیکی جوید. نظام در برابر این جریان کاملا خلع سلاح است و برای تقابل با این جریان سعی دارد از سوئی این طیف را وابسته به قدرت های خارجی معرفی کند، از سوی دیگرخودش را در جای آن نشانده و  ادعای طرف داری از حاکمیت مردم بکند. اما نا خودآگاه، با این ادعا، نه تنها اهدف این اپوزیسیون را نزد کارگزاران خود تقویت می کند و بر مقبولیت نظریه حاکمیت مردم می افزاید، بلکه بااین دروغ فاصله خود را روز به روزاز مردم بیشتر می کند و محتاج سرکوب و برگزاری انتخابات تقلبی می شود و تضاد خود را با حاکمیت مردم بیشتر نمایان می سازد. یکی از دلائل تجزیه مستمر حاکمیت همین دوگانگی در نظر و عمل می باشد. زیرا در نظر خود را مدافع حاکمیت مردم نشان می دهد و در عمل، کارگزاران خود را به پایمال کردن حقوق مردم تشویق می کند. در پی این تحولات در درون حاکمیت، این طیف ازاپوزیسیون به دلیل هم سوئی با خواست مردم روز به روز تقویت می شود. به دلیل مستقل بودن از قدرتهای خارجی و ثبات در نظریه، در این جریان فراز و نشیب و سکون و جنجال صورت نمی گیرد وبه موازات تحول در جامعه، استوار،  پیش می رود. این نیرو از آنجا که از نظام هویت نمی گیرد، خود را نه اپوزیسیون که بدیل بمعنای جانبدار نظام دموکراسی تعریف می کند.

 

4- جریان"اپوزیسیون جدیدی" که موافق نظام است و هدفش به دست گرفتن قدرت یا شرکت در مدیریت کشور در درون همین نظام می باشد.

در حقیقت این "اپوزیسیون" جریانی می باشد که با تبلیغات روزمره، مخصوصا در رسانه ها ودیگر منابع سیاسی خارج از کشور، عنوان اپوزیسیون، بر او تحمیل شده است. هدف نهائی این جریان وارد شدن در حاکمیت موجود می باشد. به دلیل حضور سی ساله اش در نظام، از اهرم های قدرت کافی هم برخوردار می باشد، اما از جسارت کافی در به کار بردن آنها، مستقل از حاکمیت متوفق برخوردار نیست. یکی ازدلایل آن هم این است که  افراد آن، همواره زیر سایه رهبری، به مقامات رسیده اند و از خود استقلال عمل ندارد. دلیل دیگر آن هم تضعیف نکردن نظام موجود در پی ابراز مخالفت های جدی می باشد. به هر حال، همان گونه که گفته شد، نمی توان این جریان را "اپوزیسیون" نامید زیرا به گفته سخنگویان این جریان، مخالف براندازی نظام هستند. به عبارت دیگر، چنان چه "اپوزیسیون مردمی" تصمیم به تغییر نظام موجود گرفت، این جریان خود را دربرابر آن قرار خواهد داد.


 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر