این وبلاگ به جای وبلاگ "بیان نو" که توسط حاکمیت مسدود گردیده راه اندازی شده است

"این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است" ____________________________________________________________________________________________________

۱۳۹۲ شهریور ۲۵, دوشنبه

پیام ها و مسئولیت ها شهریور 2009


 

 

سالگرد "یوم الظلم" 18 تیر بر روال معمول با سانسور از سوی رژیم و یادبود و یادآوری ددمنشیهای  نیروهای "مردمی" ( انصار حزب الله) و رسمی آقای خامنه ای، در وبلاگها و نشریات خارج از کشور برگزار میشود. اما  کمتر به پیامهائی که این حرکت درخود نهفته دارد و مسئولیتهائی که ما مردم در قبال آنان میتوانیم داشته باشیم، به بحث و تبادل نظر گذاشته میشود.

حادثه 18 تیر را به دلائل زیادی میتوان با صحرای کربلا مقایسه نمود. در وادی امر، هر دو طرف متخاصم مسلمان اند. از سوئی، دانشجویان انجمنهای اسلامی که بعضا از سوی سازمانهای اسلامی اصلاح طلب حمایت میشدند و از طرف دیگر، حکومت اسلامی. دسته اول که به بهانه بستن روزنامه اسلامی سلام، خواستار آزادیهای اولیه و تا حدی صنفی بودند، و نه قصد خشونت داشتند و نه وسیله آن را به میان آورده بودند، با تمام توان از سوی حکومت اسلامی مورد یورش و شبیخون قرار گرفتند و به امن ترین حریم آنها، یعنی محل  زندگیشان وحشیانه تجاوز نمودند. یادآوری میکنم که  یزید،  امیرالمومنین خطاب میشد و شمر هم سردار ارتش اسلام بود و دارای محاسن (ریش) هم بود و هردو برای بقای حکومت اسلامی سرور آزادگان را شهید کردند.  شاید اگر همه ما  پیام آشورا را به گوش دل می شنیدیم و عمل میکردیم، هیجده تیرها بوجود نمی آمدند. اگر از عاشورا یادمیگرفتیم که نه مسلمان مظلوم داریم و نه مسلمان ظالم،  و مسلمان یا در مبارزه است و یادر آزادی و آسایش و آبادی و عدالت  زندگی میکند، سرنوشت دیگری داشتیم.

اولین پیامی که میتوان از حادثه 18 تیر دریافت نمود اینست که جنبش های حق طلبی، حتی توسط عده معدودی میتواند نتایجج بزرگی به جا گذارد. همین بزرگداشت سالگرد 18 تیر، خود نشاندهنده این امر است. در این میان،  مشخصه ای بسیار مهم وجود دارد که دانشجویان مبارز باید به آن کمال توجه را داشته باشند و آن شفاف و روشن بودن در بیان و عمل است. در حقیقت باید از سرمایه گذاری روی اشخاص جدا دوری نمود و بنا را بر اصولی روشن گذاشت. در این صورت است که استبداد کاملا خلع سلاح میشود و یک تن، ملت میشود.

پیامی  که در 18 تیر، نظام قصد رساندن آن  را نه تنها به اصلاح طلبان حکومتی، بلکه به آنهائیکه قصد آزاد زیستن را دارند داشت این بود که " با تمام  بی رحمی کمر به خاموش کردن هر صدای آزادی خواهی را بسته ایم". درحقیقت، استبداد با نیروی اندکی که در اختیار داشت، در برابر دانشجویان بی دفاعی که  نه قصد و نه آمادگی اعمال خشونت داشتند و اغلب از دست پروردگان خودشان بودند، از حریفان "نسق" گرفت.  به زعم من، علت ایجاد سانسور در این مورد در مطبوعات داخلی، کوه ساختن از کاه توانائی ماشین سرکوبگری نظام می باشد. واضح است نظامی که سرخط مدیریت کشور داری را " النصربا الرعب "  می داند و توانائی برخورد را درخود نمی بیند، باید بترساند تا در پناه آن به حکومت ادامه دهد.  نظری به وضع کنونی دانشگاهها نشان میدهد که در سایه این ترس ایجاد شده بعداز 18 تیر، چگونه استبداد توانسته است  با دست خالی چهره دانشگاهها را دگرگون نماید. و خود را به عنوان ترسیم کننده وجوهات مختلف زندگی جوانان به دانشگاهها تحمیل کند.

در این صورت پیام دیگر 18 تیر، پی بردن به ضعف نظام است در برابر حق طلبی مردم. با کمال تاسف ، می بینیم در برابر این ضعف نظام، نیروی مقابل( مخالف تمامیت خواهی!!) هم ضعیفتر عمل کرد. آقای معین می توانست در عوض استعفا دادن در یک حکومت تمامیت خواه که معنی دیگری غیراز عقب نشینی ندارد، در یکی از اطاقهای کوی دانشگاه منزل گزیند و با حضور خود در صدد تامین امنیت برای دانشجویان بر آید. بیهوده نیست که در این کشور، شیرمردان شجاع را سرمیبرند تا بزدلان ضعیف بتوانند به حکومت برسند.  دریک چنین وضعیتی که رئیس جمهور در کمال ذلالت خود را تدارکات چی می خواند، قلدری جانشین رئیس جمهور میشود و  پدیده 18 تیر نتیجه طبیعی این اعلام ضعف است  ولاقیدی اکثر دانشجویان نسبت به سرنوشت خویش و یاران دانشگاهی  خود نیزبه عنوان سرنوشت محتوم، با آن توجیه میشود. این نظام را کسی برای ما ایجاد نکرده ، بلکه ساخته و پرداخته این لاقیدی ها و ضعفهااست.   با کنار گذاشتن این لاقیدیها و بی تفاوتی ها و ضعفها می توان آن را دگرگون نمود وانقلاب را به ثمر نشاند.

وحشت نظام از حق طلبی عده معدودی از دانشجویان که به زحمت به یکی دودرصد جمعیت دانشگاهی  میرسید، نشان از نفوذ و صلابت  فریاد حق کشیدن درخود دارد. اگر زورگویان تمامیت خواه توانستند آن شب را با سرکوب فیزیکی دانشجویان به صبح برسانند، به لطف تماشاگر بودن اکثر دانشجویان و مردم بود. هیچ ادله ای نمی تواند توجیه کننده این نظاره گری و بی تفاوتی از سوی دانشجویان و مردم باشد.  واقعه 18 تیر، بدون شک پیامد نظاره گری همین دانشجویان انجمنهای اسلامی در زمان انقلاب فرهنگی بود  که بعداز چند سال، بدنهای آنها را به خون کشید. بی تفاوتی و تماشاگری  در حقیقت شرکت در تدارک آینده خویش توسط دیگران است.  به این ترتیب، بی تفاوتی خنثی نیست و زمینه ساز موقعیتی بس خطرناک  در آینده برای بی تفاوت است و به سود قدرت.  گلوله هائی  که در 18 تیرها  به کسی اصابت نکرده اند، همچنان در فضای دانشگاهها درگردشند تا چنانچه قدرت لازم دید به بدن بی تفاوتهای دیروز فرو بنشاند.

بدینگونه، مهمترین پیام 18 تیر، بیتفاوت نبودن در تعیین سرنوشت خویش است.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر