این وبلاگ به جای وبلاگ "بیان نو" که توسط حاکمیت مسدود گردیده راه اندازی شده است

"این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است" ____________________________________________________________________________________________________

۱۴۰۴ مرداد ۲۵, شنبه

مفهوم سیاسی استقلال و تجاوز ناتو

 

استقلال به مفهوم دور بودن از روابط قوا می باشد. بودن در روابط قوا به خودی خود، بیانگر وجود اقلا دو طرف می باشد تا بتوان روابطی را برقرار نمود. در این رابطه بنابر شدت زور یا قدرتی که به کار برده می شود، به همان اندازه استقلال انسان مورد مخاطره قرار میگیرد.

استقلال مفهومی وسیع دارد که در اینجا به مفهوم سیاسی آن می پردازیم. اما استقلال فردی یا به بیان قرآنی آن، تقوا، اکتسابی است و باید با تمرین مستمر از آن پاسداری نمود. از علی ابن ابیطالب پرسیدند تقوا به چه معنائی است؟ جواب داد: رهائی از هر نوع بندگی. رهائی از هر نوع بندگی در بر گیرنده انواع استقلال فردی، ملی، جامعه، اقتصادی و . . . می شود. که در آن، استقلال فردی را می توان ریشه و مادر بقیه انواع آن دانست. زیرا هرگاه افراد یک جمع مستقل باشند، به خودی خود میتوان ادعا کرد که آن جمع مجموعه مستقلی را تشکیل می دهد. اما رابطه بندگی بر روابط قوا استوار می باشد که روزمره با آنها سروکار داریم. این روابط در انواع شکل، خود را نمایان می کند، از قبیل تکبر (نسبت به دیگری یا دیگرانی)، تفاخر، سلطه گری، حسادت و خود برتر بینی و. . . . اینها عارضه هائی هستند که علاوه بر وابسته کردن فرد به وجود دیگری، موجب زیان روانی او هم میگردد. ریشه تمامی این نابسامانی ها "قدرت" است که در سیاست، به رسیدن به مقام و منصب به هرقیمتی، مانند خود و وطن فروشی در بخشی از فعالان سیاسی خود را نمایان می کند.

تاریخ معاصر کشور ما دستخوش دخالت ها و تجاوزات مستمری بوده که با تأسف، خیانت دست داشتن ایرانیان در این دخالت ها و تجاوزات به صورتی مستقیم و یا غیر مستقیم چنان آشکار بوده و هست که قابل انکار نیست. اما آنچه مایه تاسف می باشد این است که هیچگاه در طول تاریخ ما خیانت و همدستی با دشمن به وسعت امروزی نبوده است. این وسعت در ابعاد گوناگون تشکیلاتی، حزبی، تعداد، مالی و علنی بودن و رابطه تنگاتنگ داشتن با سلطه گران نمایان و ثبت در تاریخ می باشد. این رابطه تنگاتنگ در تجاوزات اخیر سلطه گران به کشورمان در یک نظم تجاوزگرانه، خودنمایی کرد. فعالان سیاسی که در داخل و خارج به انتظار سقوط کشور نشسته بودند تا به امر اربابان به نوبه خود برای رسیدن به قدرت، بر سر و مغز یکدیگر بزنند تا اربابانشان به اهداف پلید خود برسند، ناگهان خود را در برابر سد عظیم ملتی انقلابی یافتند. ریشه این حس ملی چیزی جز فرهنگ غنی استقلال نبود که از انقلاب مایه می گیرد و خیالبافی های مشتی بی شخصیت وابسته را نقش بر آب کرد. بنابر مفهوم آن که بالاتر آمد، استقلال اکتسابی است و مردم نشان دادند این کرامت را از بدو انقلاب همچنان در وجدان خود زنده نگه داشته اند. به همین دلیل آنچه را که در آن دوازده روز از سوی مردم گذشت را در مقاله ای انقلاب چهارم خواندم، انقلابی که شعار استقلال را بر سریر عمل نهاد. و نشان داد ملت مستقل در درون، هرگز برده بیگانه نمی شود. اگر تجاوز دشمن سلطه گر شکست خورد، نه از کمبود تجهیزات نظامی و ضعف مالی آنان بود، بلکه از ریشه‌ استقلال در وجدان مردم بود، استقلالی که چون ریشه‌ درخت دیده نمی‌شود اما همه‌ شاخه‌ها را زنده نگه می‌دارد. از این به بعد که ملت نشان داد با استقلال همدم گشته است، باید بر تداوم و ارتقاء آن کوشیده و زمینه را برای غفلت زدایی از آزادی ذاتی خود هموار کرده و به آزادی خود ارج نهد.

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر