آیا بارفتن ترامپ، می توان ادعا کرد دمکراسی درآمریکا تضمین شده است؟ اگرفراموش نکرده باشیم که هیتلر در دمکراسی وبا دمکراسی به قدرت رسید، دراین باره کمی تأمل خواهیم کرد. درمورد دلایل به قدرت رسیدن هیتلر در آلمان کارهای زیادی شده است. حاصل آنها این می باشد که خردجمعی دلیل به قدرت رسیدن او نبوده است، بلکه یک سلسله فشارهای روانی و احساسی او را به قدرت رساند. فشارهائی که بعداز جنگ اول جهانی و درپی قرارداد تحمیلی ورسای به ملت آلمان زمینه را برای ظهور هیتلر فراهم آورد، یکی ازآن دلایل بود. دلیل عمدۀ دیگر که درپی آن مردم آلمان را به سوی هیتلر کشاند، تحریم هائی بودند که ازسوی سرمایه داران اغلب صهیونیست بر آلمان اعمال کردند. در پی آن، صنایع آلمان از کارافتادند ومردم به بیکاری وگرسنگی دچار شدند. تحقیر مردم ازسوی ارتش فرانسه ودیگر پیروزمندان جنگ هم به این احساسات "تنفراز دیگران" دامن می زد. اینچنین یک ملت برای ارتکاب جنایت های غیر انسانی حاضر وآماده شد. پس از جنگ دوم جهانی، همان ها که در قرارداد ورسای با فشار بر دولت های اروپائی آن را به آلمان تحمیل کرده بودند، درصدد ایجاد دولت اسرائیل برآمدند که با بی میلی آمریکا روبرو شدند. از همان زمان تصمیم گرفتند تا نفوذ خودرا در دستگاه دیپلماسی آمریکا گسترش دهند. کارخود را باسلطه بر رسانه های همگانی شروع نمودند تا زمینۀ اجتماعی رابرای هدف خود آماده سازند.
درآن
زمان ها هنوز افکارعمومی تحت سلطۀ رسانه های تحریم کنندگان آلمان قرارنداشتند.
اکنون، از پس ازجنک دوم جهانی افکارعمومی تحت سلطۀ رسانه های سرمایه
داری به یک فکرعمومی تبدیل شده است که سرمایه داران اغلب آمریکائی
دیکته می کنند. همان روش تحریم و تحقیردوران بعدازجنگ اول با آلمانی هارا، این بار
با پشتیبانی "افکارعمومی" مردم آمریکا برای کشورهای دیگرادامه می دهند.
درحالی که نیمی ازمردم آمریکا تحت نام دمکراسی به این روش مخرب وغیر انسانی آشکارا
رأی می دهند، سخن گفتن از پیروزی دمکراسی یک خودفریبی بیش نیست. این حقیقت که
دمکرات هاهم با برخورد با این روند یک دست نیستند وبخشی از آنها چندان مخالفتی با
این روش ضد انسانی و غیر دمکراتیک ندارند، عمق فاجعه رانشان می دهد. باید واقعیت
را دید وبرای آن چاره اندیشی کرد. هر اندازه منش دمکراتیک برای بایدن درنظر
بگیریم، نخواهد توانست خواست های آن دسته ازصهیونیست ها که اکنون نیمی ازجمعیت
آمریکا را هم پشت خود دارند را نادیده بگیرد. یادآوری می کنم که عامل ترور کندی
یکی از محبوب ترین رئیس جمهورهای تاریخ آمریکا که بنابر تحقیقات سنای آن کشور یازده
سال پس از آن واقعه یک "توطئه" بوده است، هنوزدرپرده ای از ابهام قرار
دارد. دلیل ماندگاری درابهام این ترور درکشوری که دارای مجهز ترین سازمان های
اطلاعاتی می باشد، چیزی نیست غیراز این که دستهای پرقدرتی پشت آن قرارداشته
ودارند. در سال های 1960، یکی از مشاوران ژنرال دوگل رئیس جمهورفرانسه مخفیانه
اسرائیل را به بمب اتم مجهز کرده بودکه به برکناری او منجرشد. کندی سخت مخالف اتمی
شدن منطقۀ خاورمیانه بود، به نظر بعضی ها، یکی از دلائل ترور او، مخالفت با اتمی
شدن اسرائیل بوده است. از تاریخ آن ترور، رؤسای جمهور آمریکا استقلال خود را ازدست
داده اند ومجبورهستند با تعامل با سرمایه داری این کشور، حکومت کنند. ازاین که
منتظر معجزه ای ازسوی بایدن درمورد تحکیم دمکراسی درجامعۀ آمریکائی باشیم، بیشتر
به خیال پردازی شباهت دارد تا یک حقیقت. کانون های سرمایه داری به سختی برنهادهای
مدنی وپژوهشگران اجتماعی و دانشگاه ها اشراف دارند وخط مشی کلی آنها را ترسیم می
کنند. زیرا اغلب این نهادها خصوصی شده اند و از نظر مالی وابسته به مراکز قدرت های
مالی می باشند. ازاین گذرگاه، ابرقدرت آمریکا در واقعیت وابسته به کشوری کوچک به
نام اسرائیل شده است. جهان در وضع بغرنجی قراردارد. چنانچه دمکراسی را به رأی دادن
وپذیرش قوانین آن منحصربدانیم، باید رئیس جمهوری که در دور بعدی درآمریکا انتخاب
می شود را بپذیریم حتا اگر هیتلر باشد. دراین صورت همان طور که دربالا گفته شد،
دودش در درجۀ اول به چشم همان ها خواهدرفت که این چنین جامعه ای را با
درانحصارقرار دادن رسانه ها ساخته و پرداخته اند. و در درجۀ دوم، جهان را بابحران
های غیرقابل پیش بینی، باوجود چین، روبرو خواهد کرد. به خصوص منطقۀ خاورمیانه که
با نزدیکی چین با ایران و ورودش به منطقه، زمینۀ یک برخورد جهانی را در خود مهیا
خواهد ساخت. نباید فریب شکل اداری دمکراسی را خورد. درصورت کمبود دمکرات در جامعه
و بین مردم، دمکراسی به چه کارمی آید غیر از این که به نام آن، هیتلر ها بر قدرت
آورده شوند؟ درحالی که قدرت سرمایه، دمکراسی را در رسانه ها و مراکز پژوهشی با به
انحصار درآوردن آنها، به چالش کشیده است، چگونه می توان از یک دمکراسی سخن گفت؟
واقعیت
می تواند همان نباشد که ما میل داریم ویا تصور می کنیم. درانتخابات 2016 همه می
گفتند که محال است ترامپ انتخاب شود. درمیان حیرت همگان، انتخاب شد وبعد گفته می
شد نخواهد توانست چهار سال رئیس جمهور بماند، چهارسال ریاست جمهوریش را به پایان
برد و در انتخابات شرکت کرد وبیش از دور قبلی و قریب به نیمی از آراء رابه دست
آورد.
به نظر
می رسد فاجعه ای در راه باشد، همان کسانی که بانی روی کار آمدن هیتلر شدند و دود
آن اول به چشم خودشان رفت، اینک دیر یا زود، زمینه را برای پدیدآوردن هیتلری دیگر
آماده می کنند، این بار اما بسیار خطرناک تراز آن زمان. باید چاره ای اندیشید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر