فعال شدن مکانیزم ماشه، بهعنوان یکی از بندهای مندرج در توافق هستهای (برجام)، میتواند آثار گستردهای بر ساختار سیاسی و اقتصادی ایران بر جای گذارد. داده ها نشان میدهند که هرچند پیامدهای کوتاهمدت آن فشار مضاعف بر اقشار کمدرآمد و تشدید مشکلات معیشتی است، اما در سطح کلان میتواند زمینهساز تقویت استقلال سیاسی و حرکت به سمت اقتصاد تولیدمحور گردد. اقتصادی که در حال حاضر عمدتا متکی به فروش نفت و واردات می باشد. موفقیت در بهرهبرداری از این فرصتها منوط به طراحی و اجرای سیاستهای حمایتی کارآمد است.
مکانیزم ماشه در توافق هستهای سال 2015 (برجام) بهعنوان ابزاری برای بازگرداندن تحریمهای بینالمللی در صورت نقض تعهدات ایران، بدون در نظر گرفتن نقض تعهدات از سوی دیگر قدرت های درگیر گنجانده شد. فعال شدن این مکانیزم آثار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی متعددی به همراه خواهد داشت. پرسش اصلی اینجاست که فعال شدن این سازوکار چگونه میتواند همزمان تهدیدی برای معیشت عمومی و فرصتی برای تقویت استقلال سیاسی و اقتصاد ملی تلقی شود.
یکی از پیامدهای مستقیم فعال شدن مکانیزم ماشه، محدود شدن امکان تعامل بخشی از نخبگان سیاسی با قدرتهای خارجی است. در چنین شرایطی، احتمال بازتعریف سیاست خارجی بر مبنای استقلال و کاهش وابستگی به غرب افزایش مییابد. تجربه نشان داده است که تحریمها اغلب موجب همگرایی سیاسی در داخل و کاهش نقش جریانهای متمایل به تعامل یکجانبه با غرب شدهاند. این روند میتواند در بلندمدت به تقویت انسجام سیاسی داخلی و افزایش خوداتکایی در تصمیم گیریهای کلان منجر شود.
از منظر اقتصادی، بازگشت تحریمها موجب محدودیتهای جدی در مبادلات مالی، تجاری و سرمایهگذاری میشود. این وضعیت فشار سنگینی بر اقشار کمدرآمد و متوسط وارد میکند. با این حال، برخی پژوهشها نشان میدهند که چنین شرایطی میتواند انگیزهای برای حرکت به سمت سیاستهای درونزا و تقویت تولید ملی فراهم آورد. اما نفوذ سرمایه داری وابسته داخلی را به طور جدی ناراضی خواهد کرد. همان نارضایتی که منجر به کودتای خرداد 60 شد. اما اکنون چنانچه مکانیزم ماشه اجرائی گردد، یک طرف قضیه سلطه گرخارجی است که در این مورد به زیان طرفداران رابطه با غرب عمل می کند و به تقویت طرفداران رابطه با شرق منجر خواهد شد. به این دلیل فعال شدن این مکانیزم از سوی سلطه گران بعید به نظر می رسد.
به هر حال، در صورت بهرهگیری صحیح، تحریمها میتوانند به فرصتی برای توسعه اقتصاد مقاومتی، افزایش بهرهوری و ارتقای فناوری داخلی تبدیل شوند. با این حال، بنابر نظر برخی اقتصاددانان، فقدان برنامهریزی دقیق و سیاستهای حمایتی میتواند به رکود، تورم و تعمیق نابرابریهای اجتماعی بینجامد.
نتیجهگیری
در صورت فعال شدن، مکانیزم ماشه بهطور همزمان تهدید و فرصت محسوب میشود. تهدید از آن جهت که فشارهای اقتصادی سنگینی بر جامعه، بهویژه بر اقشار آسیب پذیر وارد میآورد، و فرصت از آن رو که میتواند به بازتعریف سیاست خارجی مستقل و توسعه اقتصاد تولیدمحور منجر گردد. تحقق این فرصتها مستلزم سیاستگذاری هوشمندانه، حمایت از اقشار کمدرآمد و سرمایهگذاری در بخشهای مولد است. در غیر این صورت، پیامدهای منفی اجتماعی میتواند بر مزایای بالقوه سیاسی و اقتصادی غلبه کند.
این وبلاگ به جای وبلاگ "بیان نو" که توسط حاکمیت مسدود گردیده راه اندازی شده است
"این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است" ____________________________________________________________________________________________________۱۴۰۴ شهریور ۹, یکشنبه
پیامدهای فعال شدن مکانیزم ماشه بر استقلال سیاسی و اقتصاد ملی
۱۴۰۴ مرداد ۲۹, چهارشنبه
بیانیه جبهه اصلاحات، استقلال را هدف قرار داده است
این بیانیه، پروژه ساختن عمارتی زیبا بر روی شنزار است. چنانچه واژه های زیبا و شعارگونه به کار گرفته شده مانند ملی ، آسایش ، آشتی ملی و بازگشت به مردم و . . . را از این بیانیه حذف کنیم، آنچه می ماند تعامل با سلطه گر، بخوانید تحت سلطه بیگانه قرار دادن کشور است. در پی شکست تهاجم تروریستی و نظامی ناتو به کشورمان، اکنون زمان پروژه ای دیگر رسیده است. باید مردم را از درون به وسط میدان آورد. البته مردم، نه نویسندگان بیانیه که نشسته اند تا قدرت را دو دستی تقدیمشان کنند. کنشگرانی که دغدغه ایران را داشته باشند، هرگز به فکر ساختن خانه ملی بر روی شنزار نمی افتند. بلکه ابتدا مقاومت خاک و زمین را به دقت بررسی می کنند. آنگاه تدابیر لازم برای ساختن پی محکم که توان تحمل فشار حاصل از وزن ساختمان به اتمام رسیده را دارا باشد در نظر می گیرند. پس از اتمام مقدمات لازم، ساختن عمارت را شروع می کنند. گویا حضرات خیلی عجله دارند و به آنها القاء شده است که می توان خانه را بر روی شنزار مستحکم قدرت های بیگانه ساخت، گوئی شنزاری که وعده می دهند همان سنگ خارای مشهور باشد. غافلند از اینکه در صورت بنای ساختمان بر شن تخیلی مقاوم، فرمان آن مقاومت پیوسته نیست و بزرگی و کوچکی آن در دستان سلطه گر قرار می گیرد، وابستگی یعنی همین. مثل اینکه آقایان سرنوشت محمد رضا پهلوی و پدرش را فراموش کرده اند. کلید واژه این تخیلات هم همان "ترک تخاصم" می باشد که برای بهبودی اوضاع نا به سامان موجود، پیشنهاد می دهند. گوئی ایران هار شده و شب و روز به این کشور و آن کشور حمله می کند و سلطه گران بیگانه دست روی دست نشسته اند تا جبهه اصلاحات این کشور هار را آرام کند. خجالت هم برای انسان کمی لازم است. گوئی آقایان در بوجود آوردن وضع موجود دست نداشته و ندارند. معلوم نیست این بیانیه کودکانه حاصل هم اندیشی ملی گرایانه است یا به دنباله همان برنامه ناکام ناتو می باشد. حاصل هرچه باشد، یک مجموعه را شامل می شود، از سخنان روحانی گرفته تا نامه سروش و غیره نشان می دهند که در برابر عقل جمعی و وطن دوستی مردم در آن تجاوز دوازده روزه غافلگیر شدند و شمشیر را اکنون از رو بسته اند و لزوم وابسته کردن کشور را علنی کرده اند. زندانی در ذهنیات خودشان، گمان می کنند مردم از روی ناآگاهی چنین در برابر تجاوز بیگانه ایستادند و باید آنها را آگاه نمود که رمز رشد کشور در وابستگی به کدخدا می باشد.
۱۴۰۴ مرداد ۲۵, شنبه
مفهوم سیاسی استقلال و تجاوز ناتو
استقلال به مفهوم دور بودن از روابط قوا می باشد. بودن در روابط قوا به خودی خود، بیانگر وجود اقلا دو طرف می باشد تا بتوان روابطی را برقرار نمود. در این رابطه بنابر شدت زور یا قدرتی که به کار برده می شود، به همان اندازه استقلال انسان مورد مخاطره قرار میگیرد.
استقلال مفهومی وسیع دارد که در اینجا به مفهوم سیاسی آن می
پردازیم. اما استقلال فردی یا به بیان قرآنی آن، تقوا، اکتسابی است و باید با
تمرین مستمر از آن پاسداری نمود. از علی ابن ابیطالب پرسیدند تقوا به چه معنائی است؟ جواب داد: رهائی
از هر نوع بندگی. رهائی از هر نوع بندگی در بر گیرنده انواع استقلال فردی،
ملی، جامعه، اقتصادی و . . . می شود. که در آن، استقلال فردی را می توان ریشه و
مادر بقیه انواع آن دانست. زیرا هرگاه افراد یک جمع مستقل باشند، به خودی خود
میتوان ادعا کرد که آن جمع مجموعه مستقلی را تشکیل می دهد. اما رابطه بندگی بر
روابط قوا استوار می باشد که روزمره با آنها سروکار داریم. این روابط در انواع
شکل، خود را نمایان می کند، از قبیل تکبر (نسبت به دیگری یا دیگرانی)، تفاخر، سلطه
گری، حسادت و خود برتر بینی و. . . . اینها عارضه هائی هستند که علاوه بر وابسته
کردن فرد به وجود دیگری، موجب زیان روانی او هم میگردد. ریشه تمامی این نابسامانی
ها "قدرت" است که در سیاست، به رسیدن به مقام و منصب به هرقیمتی، مانند
خود و وطن فروشی در بخشی از فعالان سیاسی خود را نمایان می کند.
تاریخ معاصر کشور ما دستخوش دخالت ها و تجاوزات مستمری بوده
که با تأسف، خیانت دست داشتن ایرانیان در این دخالت ها و تجاوزات به صورتی مستقیم
و یا غیر مستقیم چنان آشکار بوده و هست که قابل انکار نیست. اما آنچه مایه تاسف می
باشد این است که هیچگاه در طول تاریخ ما خیانت و همدستی با دشمن به وسعت امروزی نبوده
است. این وسعت در ابعاد گوناگون تشکیلاتی، حزبی، تعداد، مالی و علنی بودن و رابطه
تنگاتنگ داشتن با سلطه گران نمایان و ثبت در تاریخ می باشد. این رابطه تنگاتنگ در
تجاوزات اخیر سلطه گران به کشورمان در یک نظم تجاوزگرانه، خودنمایی کرد. فعالان
سیاسی که در داخل و خارج به انتظار سقوط کشور نشسته بودند تا به امر اربابان به
نوبه خود برای رسیدن به قدرت، بر سر و مغز یکدیگر بزنند تا اربابانشان به اهداف
پلید خود برسند، ناگهان خود را در برابر سد عظیم ملتی انقلابی یافتند. ریشه این حس
ملی چیزی جز فرهنگ غنی استقلال نبود که از انقلاب مایه می گیرد و خیالبافی های
مشتی بی شخصیت وابسته را نقش بر آب کرد. بنابر مفهوم آن که بالاتر آمد، استقلال
اکتسابی است و مردم نشان دادند این کرامت را از بدو انقلاب همچنان در وجدان خود
زنده نگه داشته اند. به همین دلیل آنچه را که در آن دوازده روز از سوی مردم گذشت
را در مقاله ای انقلاب چهارم خواندم، انقلابی که شعار استقلال را بر سریر عمل
نهاد. و نشان داد ملت مستقل در درون، هرگز برده بیگانه نمی شود. اگر تجاوز
دشمن سلطه گر شکست خورد، نه از کمبود تجهیزات نظامی و ضعف مالی آنان بود، بلکه از
ریشه استقلال در وجدان مردم بود، استقلالی که چون ریشه درخت دیده نمیشود اما
همه شاخهها را زنده نگه میدارد. از این به بعد که ملت نشان داد با استقلال
همدم گشته است، باید بر تداوم و ارتقاء آن کوشیده و زمینه را برای غفلت زدایی از
آزادی ذاتی خود هموار کرده و به آزادی خود ارج نهد.