تجاوز اخیر ناتو به دست اسرائیل به کشورمان به هر هدفی که بوده باشد، برایشان یک شکست بود. زیرا حاصل جمع سال ها جاسوسی نهادهای امنیتی، تحقیقات سیاسی و اجتماعی، آمادگی های نظامی و سیاسی مجموعه سلطه گران همراه با پشتیبانی مالی بزرگ بود. آنچه به دست آوردند، به شهادت رساندن سران نظامی و دانشمندان و کودک و زن و مردمی بود که به زندگی روزمره مشغول بودند. و این تجاوز ضربه مهلکی برای آنها بود و هست. و برای کشور ما، امیدوارم تجربه مفیدی بر جای گذاشته باشد.
شکی در این نیست که ناتو بیهوده و در خلاء به کشور ما تجاوز نظامی نکرده است.
به دلیل وجود مردم میهن دوست و مستقل، خوب میدانند که ایران قابل اشغال شدن نیست. بنابراین،
باید دید که چه انگیزه ای می توانست آنها را وادار به چنین قماری کند که نتیجه سال
ها تلاش خود را بر این تجاوز سرمایه گذاری کنند؟ بارها اعلام می کردند قصد
براندازی نداریم، قصدی برای تغییر رژیم نداریم، خامنه ای را می کشیم و . . . به
زبان دیگر، از بین بردن خامنه ای و نگه داشتن رژیم، معنائی جز این ندارد که نیروئی
در درون نظام هست که قرار بوده حاکمیت رژیم را به دست بگیرد. میدانیم چنین نیروئی
از ابتدای انقلاب در درون نظام وجود داشته که مبتکر کودتای خرداد
1360 هم بوده است. اظهارات هاشمی رفسنجانی مبنی بر از بین بردن موشک ها به بهانه اینکه
روزگار نظامی گری سپری شده است و اکنون زمان گفتگو و تعامل می باشد، نشان بارزی بر
روابط حسنه با سلطه گران می باشد. اظهارات حسن روحانی مبنی بر لزوم قبول کدخدائی
آمریکا هم دنباله همان سیاست می باشد. و همین سیاست مشوق اصلی تجاوز به کشور و
ریخته شدن خون هم وطنانمان می باشد. این وابستگان آنقدر به خودشان دروغ گفته اند
که باورشان آمده که کم ترین تشنج در کشور باعث خواهد شد که قدرت را به دست گرفته و
با پاکسازی گسترده آن را به ثبات برسانند. اینها به جنبش هائی که برای آزادی پوشش
و سندیکاوی و غیره از سوی مردم به راه می افتادند ورود می کردند و غافل بودند از
اینکه خودشان هستند که به مردم پیوسته اند و نه مردم به آنها. همین تصور بی جا و
متوهم را به اجنبی منتقل می کردند که اگر تحریم کنید و بر مردم فشار آورده شود، ما
به راحتی حاکمیت را قبضه خواهیم کرد. توهم "مردم" با ما هستند، همچنان
در رسانه های بیگانه مطرح، و با تاسف اپوزیسیون را هم آلوده کرده است. به هر حال
این تجاوز نشان داد که این جریان اهل مبارزه نیست و به انتظار این نشسته است که
قدرت را دودستی تقدیمشان کنند. در این صورت، از بین بردن خامنه ای هم درد
تجاوزگران را درمان نخواهد کرد. حالا باید دید سلطه گران برای حل معضلی که در آن
خود را گرفتار کرده اند چه برنامه ای را تدارک خواهند دید؟
در حالی که امید به اوپوزیسیون داخل نظام از میان برداشته شده، ظاهرا سلطه
گران باید راه دیگری را برگزینند. در اینجاست که راه ناتو از اسرائیل جدا خواهد
شد. زیرا ناتو توان هزینه کردن در مورد تلاش های بیهوده را ندارد و به مذاکره بسنده
خواهد کرد. در این صورت ایران باید درجایگاه پیروز در این مذاکرات شرکت کند، و یا
شرکت نکند و همکاری با چین را جدی بگیرد. قبلا نوشتم آمریکا برای تقابل با چین، محتاج ایران
است. اسرائیل این احتیاج را به مخاصمه تبدیل کرد. ترامپ شکست فاحشی خورده است،
معلوم نیست با این شکست چگونه برخورد خواهد کرد. احتمالا تغییراتی عمده در
اطرافیان خود انجام خواهد داد. اما اسرائیل که در جنایتکاری روی تاریخ کشتار را سفید
کرده است، با وجود نتانیاهو که پشتیبانی مردمش را دارد، به جنایت ادامه خواهد داد.
او در وحله نخست محتاج یک پیروزی می باشد که در این راه از فلسطینی ها قربانی بیشتری
خواهد گرفت. در تخیلات او اما تا موفق به تجزیه ایران نشود، دستیابی به یک پیروزی
با ثبات محال می باشد. بنابراین باید راهی بیابد تا در این کار موفق گردد. و این
تصورات بدون همکاری ناتو نا ممکن است. در حال حاضر، کمک های تسلیحاتی و مالی سلطه
گران به سوی اسرائیل همچنان ادامه دارد. شرکت کنندگان در تجاوز به ایران هنوز در
حالت گنگی به سر می برند. اما ایران باید همچنان حالت دفاعی خود را حفظ کند و به
خنثا سازی عوامل اطلاعاعاتی بیگانه به صورتی جدی بپردازد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر