این وبلاگ به جای وبلاگ "بیان نو" که توسط حاکمیت مسدود گردیده راه اندازی شده است

"این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است" ____________________________________________________________________________________________________

۱۴۰۴ تیر ۷, شنبه

فرهنگ چاپلوسی چگونه ضد رشد و جاسوس ساز می شود.

 

زمانی که انقلاب شد، کراوات ها به کناری گذاشته شدند و ریش و پیشانی سوخته ممتاز شد و حضور در مساجد نشانه انقلابی بودن گردید. آریامهر به حضرت آیت الله و امام مبدل گشت و فرهنگ چاپلوسی اینگونه رواج یافت.

در ابتدای دبیرستان معلم تعلیمات دینی داشتیم به نام آقای آل آقا که خدا رحمتش کند. هرگاه همکلاسی برای دریافت چیزی القابی برایش می گفت، مثلا شما فرمودید، می گفت بشین "خاله". نمیدانم این واژه "خاله" در همه جای کشور عمومیت دارد یا نه؟ اما در کرمانشاه به معنی چاپلوس می باشد. میخواست نشان دهد که "قدرت" فرق میان ادب و چاپلوسی را تشخیص می دهد. اما منافع طرفین ایجاب می کند که این عارضه ضد اخلاق در جامعه رواج یابد و به صورت فرهنگ در آید.

این فرهنگ خطر ناک در زمینه رشد کشور به مثابه یک کارخانه تصفیه افراد صالح و مدیر و کاردان و مستقل که خود را محتاج چاپلوسی نمی بینند عمل می کند. ایجاد تضاد میان "مکتبی" و "متخصص" در ابتدای انقلاب، به خودی خود زمینه را برای چاپلوسی و تصفیه متخصصین هموار نمود. زیرا "مکتبی" بودن محتاج دانش نیست، هر کسی می تواند با گذاشتن ریش و سوزاندن پیشانی، خود را "مکتبی" اعلام کند و با چاپلوسی به مقامات دست یابد. به این ترتیب، وقتی این فرهنگ جا افتاد راه را برای ورود جاسوسان در پست های حساس باز می کند. این همه جاسوس در مقامات بالا از همین جاده هموار وارد دستگاه های دولتی شدند و می شوند. اصولا باید به فردی که منصبی را تصاحب کرده و تخصصی در آن مورد ندارد و ظرفیت مدیریت آن پست را هم ندارد، مشکوک بود. زیرا یا جاه طلب است و یا مأموریتی را انجام می دهد، در هر صورت برای کشور نافع نیست. و کسانی که در جامعه نفوذ دارند، مانند روحانیان مستقل، باید این عارضه زشت را از خود دور کنند و همانند "آقای آل آقا" تلاش کنند خود را از این اخلاق پیرایش کرده و چاپلوسان را آگاه سازند.

ابتدای انقلاب جاسوسان موساد که به عراق رفته بودند، به کشور باز گشتند. یکی از آنها که به کاسبی مشغول شده بود توسط ضد اطلاعات ارتش دستگیر شد و به اوین منتقل شد. قبل از بازجوئی، یک شب او را در سلول حلق آویز کردند. چه کسی او را در زندان اوین حلق آویز کرد؟ با تأسف زیاد به این مسائل اهمیت داده نمی شد و ظاهرا تا کنون این لاابالی ها ادامه دارند. اگر ما از نظر امنیت ضعیف باشیم، باید به انتظار ادامه فجایع اخیر هم باشیم. این وضع نتیجه اعتماد کامل به "مکتبی" و نداشتن اعتماد به "متخصص" می باشد. این آلودگی در دستگاه دولتی و نظامی کشور امیدی را در دل نهادهای اطلاعاتی ناتو ایجاد کرده تا در قبال پول کثیفی که از منابع صهیونیستی دریافت می کنند، مسئولان کشور های خود را وادار به فشار آوردن به کشورمان گردانند. مردم ما باید در این روزهای سرنوشت ساز بر مقاومت خود افزوده و فریب کسانی که آگاه یا ناآگاه که به هدف دستیابی به قدرت در خط بیگانه عمل می کنند را نخورند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر