این وبلاگ به جای وبلاگ "بیان نو" که توسط حاکمیت مسدود گردیده راه اندازی شده است

"این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است" ____________________________________________________________________________________________________

۱۴۰۴ مهر ۵, شنبه

آمریکا و دو پروژه راهبردی در منطقه

 

برای ادامه حیات ابرقدرتی خود، آمریکا دو راه در پیش رو دارد. یکی تسلط کامل بر انرژی مورد نیاز چین، و دیگری وارد جنگی خانمان سوز با چین که عاقبتی نا معلوم در پی خواهد داشت. در حال حاضر تمامی تلاش خود را در هر دو گزینه اعمال میکند. هرچند ترامپ در ظاهر از دیپلماسی، رقابت اقتصادی و "ائتلاف‌ها و بالاخره صلح به جای جنگ سخن می‌گوید، اما در عمل بخش پررنگی از راهبردش نظامی‌گری است. از منظر نظامی شاهد موارد زیر هستیم:

تبدیل نام وزارت دفاع به وزارت جنگ.

افزایش بودجه دفاعی:

-بودجه نظامی آمریکا در سال‌های اخیر به بیش از 800 میلیارد دلار رسیده یعنی بیشتر از مجموع بودجه نظامی چین، روسیه و چند کشور بزرگ دیگر.

-همواره درخواست می‌کند که ناتو بودجه نظامی خود را تا 5 درصد تولید ناخالص ملی افزایش دهد.

گسترش حضور نظامی:

-پایگاه‌های جدید در فیلیپین، گوام، استرالیا.

-رزمایش‌های مشترک گسترده در دریای جنوبی چین.

-انتقال تجهیزات استراتژیک (مثل زیردریایی‌های هسته‌ای به استرالیا در چارچوب اکوس).

رقابت تسلیحاتی با چین و روسیه

-سرمایه‌گذاری کلان روی فضا و سلاح‌های مافوق صوت.

-افزایش تولید موشک‌ها و سامانه‌های دفاعی برای بازدارندگی در آسیا و اروپا.

-تقویت زرادخانه هسته‌ای.

فشار بر متحدان:

-اروپا و ناتو: افزایش بودجه دفاعی.

-ژاپن: تغییر دکترین دفاعی و خرید سلاح‌های هجومی.

-کره‌جنوبی: افزایش مشارکت در سامانه‌های پدافند مشترک.

 

بر اینها افزوده می شود، حمله به قطر، قصد بازگشت به افغانستان و موارد دیگر. بنابراین در هدف راهبردی دخالت های نظامی آمریکا شکی نباید کرد. هدف هم همان است که در بالا گفته شد، یعنی استقرار در منطقه برای کنترل منابع انرژی مورد نیاز چین. تنها و مهم ترین مانع ایران میباشد. کم خرج ترین راه برای عبور از این مانع، حساب کردن بر روی نیروهای ناراضی داخلی و غرب زدگان و خائنان می باشد تا با کمک آنها بتواند دست نشاندگانی را بر اداره کشور مسلط گرداند. راه دیگر آن، محاصره کامل ایران از زمین و آسمان و دریا می باشد تا وجود این کشور را در منطقه بی محل گرداند و غرب آسیا را بدون ایران تحت سلطه کامل درآورد. اما برای رسیدن به این هدف باید بتواند زمینه محلی آن را فراهم آورد:

-برای همین منظور با اردوغان آنچنان رابطه دوستانه ای برقرار کرده است که برایش صندلی جابجا می کند و ظاهرا قول فروش هواپیماهای پیشرفته هم داده است. زیرا بدون ترکیه طرح چنین سناریوئی ممکن نمی شود. آیا ترکیه زیر بار چنین حماقتی خواهد رفت، هنوز معلوم نیست اما بنابر مثل مشهور "از این خرس دم بریده هرچی بگی عمل می آید".

-نمایش دوستی ترامپ با پوتین را هم میتوان در این راستا قلمداد کرد.

-ورود دوباره به افغانستان را میتوان در همین مورد ارزیابی کرد.

-می ماند عراق که باید این کشور را هم مانند سوریه دگرگون کند.

در هر حال گمان نمی رود نظامیان آمریکائی زیر بار چنین برنامه خطرناکی بروند. فراخواندن فرماندهان نظامی نشان میدهد که پنتاگون زیر بار توهمات ترامپ نرفته که او مجبور شود شخصا با نظامیان میانه وارد گفتگو شود. در هر حال چین در این مورد بیکار نخواهد نشست.

در این میان پروژه دوم که صهیونیسم به دنبال آن می باشد، دخالت نظامی گسترده به هدف تجزیه ایران می باشد. شکی نیست که در صورت ناکامی آمریکا در سلطه بر ایران، سناریو بعدی تجاوز دوباره اسرائیل به ایران می باشد تا با کمک ناتو دست به ترور مجموعه حاکمیت بزند تا راه را برای به قدرت رسیدن کسانی که با شعار نان و آب و برق و دلار ارزان به دنبال رسیدن به قدرت هستند فراهم آورند. به نظر نمی رسد هیچکدام از این سناریوها شانس موفقیت داشته باشند زیرا مردم با وجود نارضایتی زیاد از حاکمیت، اعتمادی نه به سلطه گران دارند و نه به کسانی که مورد عنایت سلطه گران قرار دارند. 

 

۱۴۰۴ شهریور ۳۰, یکشنبه

روز های سختی در پیش است

 

جهان روزهای سختی را تجربه خواهد کرد. تحول، سختی های پنهان و آشکاری در خود دارد، چه در محدوده یک انسان و چه در سطح جامعه و به این ترتیب در جهان. تجاوز دوازده روزه ناتو به کشورمان، این تحول را در سطح جهانی آن سرعت بخشید. زیرا کشورهای تحت سلطه که عامل اصلی یاری رساندن به اقتصاد سلطه گران بودند، دریافتند که تصویر "قدرت" سلطه گران در اذهان آنان میان تهی بوده است. از هم گسستگی جوامع غرب وابسته به سلطه گری، در آستانه از هم پاشیدگی می باشد. غرب در حال تحول است، تحولی که رو به از رشد ماندگی اقتصادی، سیاسی، حقوقی، و اخلاقی می باشد. نباید خیال کرد که سکوت غرب در برابر وحشی گری های آمریکا در غزه به آسانی صورت می گیرد. این سکوت نشانه تحولی بزرگ در جوامعی است که دهه ها با افتخار به دموکرات بودن و حقوق مند بودن و انسان دوستی می زیستند و به آن افتخار می کردند. اکنون در مدت کوتاهی باید به جهان وحشیگری گام نهند و راه دیگری در جلوی چشم خود نمی بینند و ظاهرا راه دیگری هم وجود ندارد. بیرون آمدن جهان از چرخه سلطه گری به آسانی صورت نخواهد گرفت. همان‌طور که در تاریخ معاصر دیده‌ایم، بخش بزرگی از سرمایه‌های کشورهای زیر سلطه یا وابسته (به‌ویژه در غرب آسیا) در بانک‌ها و نهادهای مالی غربی نگهداری می‌شود. این سرمایه‌ها اغلب به شکل ذخایر ارزی، سرمایه‌گذاری در اوراق قرضه، املاک، شرکت‌ها و حتی خرید تسلیحات در غرب هزینه یا بلوکه می‌گردد. همانطور که اکنون بلوکه کردن داراییهای دیگر کشورها در غرب، مثلا در مورد کشور خود ما و عراق و لیبی و افغانستان و حتی روسیه شاهد هستیم. اما دارائی های کشورهای عربی در غرب برای این کشورها جنبه حیاتی دارند که در یک حالت بحرانی، در کوتاه ترین فرصت، آنها را مصادره خواهند کرد. پیمان عربستان با پاکستان اتمی در پی حمله اسرائیل به قطر، هشداری جدی برای غرب به حساب می آید. دوری عربستان از غرب به نرمی و باشتاب صورت می گیرد که تأثیر تعیین کننده ای بر دیگر کشورهای عربی خواهد گذاشت. سرپیچی این کشورهای وابسته و زیر سلطه، غرب را به واکنش خواهد کشاند که از تحریم و بلوکه کردن دارایی ها شروع خواهد شد. شاید مصادره ثروت های کشورهای زیر سلطه در دست سلطه گران بتواند چند صباحی آن کشورها را سرپا نگه دارد، اما خود عاملی از عوامل خواهد شد تا شاهد برخوردهای خشن میان بلوک ها در سطح جهان باشیم. در نبود راه حلی، برای دوری گزیدن از یک جنگ فراگیر و خطرناک، باید به انتظار بلوک بندی جدید جهانی باشیم. در این بلوک بندی جدید، چین و آمریکا دو طرف بلوک قرار خواهند گرفت تا نظمی جدید بین خود برقرار نمایند. چنانچه کشورهای منطقه به گرد ایران جمع نشوند و بلوکی مستقل تشکیل ندهند، بدون تردید در برقراری نظم جدید نقشی نخواهند داشت و مورد معامله قرار خواهند گرفت. اما اگر چنین بلوکی تشکیل شود، شاهد جهانی چند قطبی و عاری از سلطه گری خواهیم بود.

 

۱۴۰۴ شهریور ۹, یکشنبه

پیامدهای فعال شدن مکانیزم ماشه بر استقلال سیاسی و اقتصاد ملی

فعال شدن مکانیزم ماشه، به‌عنوان یکی از بندهای مندرج در توافق هسته‌ای (برجام)، می‌تواند آثار گسترده‌ای بر ساختار سیاسی و اقتصادی ایران بر جای گذارد. داده ها نشان می‌دهند که هرچند پیامدهای کوتاه‌مدت آن فشار مضاعف بر اقشار کم‌درآمد و تشدید مشکلات معیشتی است، اما در سطح کلان می‌تواند زمینه‌ساز تقویت استقلال سیاسی و حرکت به سمت اقتصاد تولیدمحور گردد. اقتصادی که در حال حاضر عمدتا متکی به فروش نفت و واردات می باشد. موفقیت در بهره‌برداری از این فرصت‌ها منوط به طراحی و اجرای سیاست‌های حمایتی کارآمد است.

مکانیزم ماشه در توافق هسته‌ای سال 2015 (برجام) به‌عنوان ابزاری برای بازگرداندن تحریم‌های بین‌المللی در صورت نقض تعهدات ایران، بدون در نظر گرفتن نقض تعهدات از سوی دیگر قدرت های درگیر گنجانده شد. فعال شدن این مکانیزم آثار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی متعددی به همراه خواهد داشت. پرسش اصلی اینجاست که فعال شدن این سازوکار چگونه می‌تواند همزمان تهدیدی برای معیشت عمومی و فرصتی برای تقویت استقلال سیاسی و اقتصاد ملی تلقی شود.

یکی از پیامدهای مستقیم فعال شدن مکانیزم ماشه، محدود شدن امکان تعامل بخشی از نخبگان سیاسی با قدرت‌های خارجی است. در چنین شرایطی، احتمال بازتعریف سیاست خارجی بر مبنای استقلال و کاهش وابستگی به غرب افزایش می‌یابد. تجربه نشان داده است که تحریم‌ها اغلب موجب همگرایی سیاسی در داخل و کاهش نقش جریان‌های متمایل به تعامل یک‌جانبه با غرب شده‌اند. این روند می‌تواند در بلندمدت به تقویت انسجام سیاسی داخلی و افزایش خوداتکایی در تصمیم ‌گیری‌های کلان منجر شود.

از منظر اقتصادی، بازگشت تحریم‌ها موجب محدودیت‌های جدی در مبادلات مالی، تجاری و سرمایه‌گذاری می‌شود. این وضعیت فشار سنگینی بر اقشار کم‌درآمد و متوسط وارد می‌کند. با این حال، برخی پژوهش‌ها نشان می‌دهند که چنین شرایطی می‌تواند انگیزه‌ای برای حرکت به سمت سیاست‌های درون‌زا و تقویت تولید ملی فراهم آورد. اما نفوذ سرمایه داری وابسته داخلی را به طور جدی ناراضی خواهد کرد. همان نارضایتی که منجر به کودتای خرداد 60 شد. اما اکنون چنانچه مکانیزم ماشه اجرائی گردد، یک طرف قضیه سلطه گرخارجی است که در این مورد به زیان طرفداران رابطه با غرب عمل می کند و به تقویت طرفداران رابطه با شرق منجر خواهد شد. به این دلیل فعال شدن این مکانیزم از سوی سلطه گران بعید به نظر می رسد.

به هر حال، در صورت بهره‌گیری صحیح، تحریم‌ها می‌توانند به فرصتی برای توسعه اقتصاد مقاومتی، افزایش بهره‌وری و ارتقای فناوری داخلی تبدیل شوند. با این حال، بنابر نظر برخی اقتصاددانان، فقدان برنامه‌ریزی دقیق و سیاست‌های حمایتی می‌تواند به رکود، تورم و تعمیق نابرابری‌های اجتماعی بینجامد.

نتیجه‌گیری

در صورت فعال شدن، مکانیزم ماشه به‌طور همزمان تهدید و فرصت محسوب می‌شود. تهدید از آن جهت که فشارهای اقتصادی سنگینی بر جامعه، به‌ویژه بر اقشار آسیب‌ پذیر وارد می‌آورد، و فرصت از آن رو که می‌تواند به بازتعریف سیاست خارجی مستقل و توسعه اقتصاد تولیدمحور منجر گردد. تحقق این فرصت‌ها مستلزم سیاست‌گذاری هوشمندانه، حمایت از اقشار کم‌درآمد و سرمایه‌گذاری در بخش‌های مولد است. در غیر این صورت، پیامدهای منفی اجتماعی می‌تواند بر مزایای بالقوه سیاسی و اقتصادی غلبه کند.

۱۴۰۴ مرداد ۲۹, چهارشنبه

بیانیه جبهه اصلاحات، استقلال را هدف قرار داده است

 

این بیانیه، پروژه ساختن عمارتی زیبا بر روی شنزار است. چنانچه واژه های زیبا و شعارگونه به کار گرفته شده مانند ملی ، آسایش ، آشتی ملی و بازگشت به مردم و . . .  را از این بیانیه حذف کنیم، آنچه می ماند تعامل با سلطه گر، بخوانید تحت سلطه بیگانه  قرار دادن کشور است. در پی شکست تهاجم تروریستی و نظامی ناتو به کشورمان، اکنون زمان پروژه ای دیگر رسیده است. باید مردم را از درون به وسط میدان آورد. البته مردم، نه نویسندگان بیانیه که نشسته اند تا قدرت را دو دستی تقدیمشان کنند. کنشگرانی که دغدغه ایران را داشته باشند، هرگز به فکر ساختن خانه ملی بر روی شنزار نمی افتند. بلکه ابتدا مقاومت خاک و زمین را به دقت بررسی می کنند. آنگاه تدابیر لازم برای ساختن پی محکم که توان تحمل فشار حاصل از وزن ساختمان به اتمام رسیده را دارا باشد در نظر می گیرند. پس از اتمام مقدمات لازم، ساختن عمارت را شروع می کنند. گویا حضرات خیلی عجله دارند و به آنها القاء شده است که می توان خانه را بر روی شنزار مستحکم  قدرت های بیگانه ساخت، گوئی شنزاری که وعده می دهند همان سنگ خارای مشهور باشد. غافلند از اینکه در صورت بنای ساختمان بر شن تخیلی مقاوم، فرمان آن مقاومت پیوسته نیست و بزرگی و کوچکی آن در دستان سلطه گر قرار می گیرد، وابستگی یعنی همین. مثل اینکه آقایان سرنوشت محمد رضا پهلوی و پدرش را فراموش کرده اند. کلید واژه این تخیلات هم همان "ترک تخاصم" می باشد که برای بهبودی اوضاع نا به سامان موجود، پیشنهاد می دهند. گوئی ایران هار شده و شب و روز به این کشور و آن کشور حمله می کند و سلطه گران بیگانه دست روی دست نشسته اند تا جبهه اصلاحات این کشور هار را آرام کند. خجالت هم برای انسان کمی لازم است. گوئی آقایان در بوجود آوردن وضع موجود دست نداشته و ندارند. معلوم نیست این بیانیه کودکانه حاصل هم اندیشی ملی گرایانه است یا به دنباله همان برنامه ناکام ناتو می باشد. حاصل هرچه باشد، یک مجموعه را شامل می شود، از سخنان روحانی گرفته تا نامه سروش و غیره نشان می دهند که در برابر عقل جمعی و وطن دوستی مردم در آن تجاوز دوازده روزه غافلگیر شدند و شمشیر را اکنون از رو بسته اند و لزوم وابسته کردن کشور را علنی کرده اند. زندانی در ذهنیات خودشان، گمان می کنند مردم از روی ناآگاهی چنین در برابر تجاوز بیگانه ایستادند و باید آنها را آگاه نمود که رمز رشد کشور در وابستگی به کدخدا می باشد. 

 

۱۴۰۴ مرداد ۲۵, شنبه

مفهوم سیاسی استقلال و تجاوز ناتو

 

استقلال به مفهوم دور بودن از روابط قوا می باشد. بودن در روابط قوا به خودی خود، بیانگر وجود اقلا دو طرف می باشد تا بتوان روابطی را برقرار نمود. در این رابطه بنابر شدت زور یا قدرتی که به کار برده می شود، به همان اندازه استقلال انسان مورد مخاطره قرار میگیرد.

استقلال مفهومی وسیع دارد که در اینجا به مفهوم سیاسی آن می پردازیم. اما استقلال فردی یا به بیان قرآنی آن، تقوا، اکتسابی است و باید با تمرین مستمر از آن پاسداری نمود. از علی ابن ابیطالب پرسیدند تقوا به چه معنائی است؟ جواب داد: رهائی از هر نوع بندگی. رهائی از هر نوع بندگی در بر گیرنده انواع استقلال فردی، ملی، جامعه، اقتصادی و . . . می شود. که در آن، استقلال فردی را می توان ریشه و مادر بقیه انواع آن دانست. زیرا هرگاه افراد یک جمع مستقل باشند، به خودی خود میتوان ادعا کرد که آن جمع مجموعه مستقلی را تشکیل می دهد. اما رابطه بندگی بر روابط قوا استوار می باشد که روزمره با آنها سروکار داریم. این روابط در انواع شکل، خود را نمایان می کند، از قبیل تکبر (نسبت به دیگری یا دیگرانی)، تفاخر، سلطه گری، حسادت و خود برتر بینی و. . . . اینها عارضه هائی هستند که علاوه بر وابسته کردن فرد به وجود دیگری، موجب زیان روانی او هم میگردد. ریشه تمامی این نابسامانی ها "قدرت" است که در سیاست، به رسیدن به مقام و منصب به هرقیمتی، مانند خود و وطن فروشی در بخشی از فعالان سیاسی خود را نمایان می کند.

تاریخ معاصر کشور ما دستخوش دخالت ها و تجاوزات مستمری بوده که با تأسف، خیانت دست داشتن ایرانیان در این دخالت ها و تجاوزات به صورتی مستقیم و یا غیر مستقیم چنان آشکار بوده و هست که قابل انکار نیست. اما آنچه مایه تاسف می باشد این است که هیچگاه در طول تاریخ ما خیانت و همدستی با دشمن به وسعت امروزی نبوده است. این وسعت در ابعاد گوناگون تشکیلاتی، حزبی، تعداد، مالی و علنی بودن و رابطه تنگاتنگ داشتن با سلطه گران نمایان و ثبت در تاریخ می باشد. این رابطه تنگاتنگ در تجاوزات اخیر سلطه گران به کشورمان در یک نظم تجاوزگرانه، خودنمایی کرد. فعالان سیاسی که در داخل و خارج به انتظار سقوط کشور نشسته بودند تا به امر اربابان به نوبه خود برای رسیدن به قدرت، بر سر و مغز یکدیگر بزنند تا اربابانشان به اهداف پلید خود برسند، ناگهان خود را در برابر سد عظیم ملتی انقلابی یافتند. ریشه این حس ملی چیزی جز فرهنگ غنی استقلال نبود که از انقلاب مایه می گیرد و خیالبافی های مشتی بی شخصیت وابسته را نقش بر آب کرد. بنابر مفهوم آن که بالاتر آمد، استقلال اکتسابی است و مردم نشان دادند این کرامت را از بدو انقلاب همچنان در وجدان خود زنده نگه داشته اند. به همین دلیل آنچه را که در آن دوازده روز از سوی مردم گذشت را در مقاله ای انقلاب چهارم خواندم، انقلابی که شعار استقلال را بر سریر عمل نهاد. و نشان داد ملت مستقل در درون، هرگز برده بیگانه نمی شود. اگر تجاوز دشمن سلطه گر شکست خورد، نه از کمبود تجهیزات نظامی و ضعف مالی آنان بود، بلکه از ریشه‌ استقلال در وجدان مردم بود، استقلالی که چون ریشه‌ درخت دیده نمی‌شود اما همه‌ شاخه‌ها را زنده نگه می‌دارد. از این به بعد که ملت نشان داد با استقلال همدم گشته است، باید بر تداوم و ارتقاء آن کوشیده و زمینه را برای غفلت زدایی از آزادی ذاتی خود هموار کرده و به آزادی خود ارج نهد.

 

 

۱۴۰۴ مرداد ۵, یکشنبه

اگر موشک نداشتیم؟

معجزه بود. دنیائی در عمل وارد مصاف با مردم شدند. اما همبستگی مردم در استقلال و مهر به وطن بدون ورود مستقیم به کارزار پیروز میدان شد، و این با وجود شرایط موجود و نا رضایتی ها، یک انقلاب بود زیرا از وجدان تاریخی جامعه جوشید. بنا به اذعان طراحان تجاوز دوازده روزه، از بیست سال پیش این طرح برنامه ریزی شده، و "روی میز" بوده است. بیست سالی که انسان را به یاد آن سخن هاشمی رفسنجانی می اندازد که " دنیای فردا دنیای گفتمان هاست نه دنیای موشک های قاره پیما و بمب های هسته ای". و نشان می دهد که نگرانی اصلی آمریکا همین موشک ها بوده اند که از زبان معمار کودتا بر ضد استقلال و آزادی به زبان می آید. و آن جریان در پناه سانسور، شکنجه، انواع فشار بر جامعه، حاکمیتی فاسد در رانت خواری و تکاثر سرمایه، هنوز عمل می کند و با "تعامل" با سلطه گر بیگانه به انتظار روزی نشسته تا ضد انقلاب را کاملا حاکم بر کشور گرداند. در این کارزار تمامی همسایگان و کشورهای دوست ما هم شرکت داشتند و غیر از این هم محال بود بتوانند دست به چنین قمار بزرگی بزنند. حمله ای همه جانبه از شرق و غرب و شمال و جنوب و داخل کشور توسط مزدوران خودفروخته مسلح، و به امید غرب زدگانی که در مظان به دست گرفتن اداره کشور وارد میدان شوند صورت گرفت. اشتباهات محاسباتی آنها توسط همین غرب زدگانی به آنها القاء شده بودند که توان دیدن حقیقت را ندارند. مهم ترین دلیل آنها، فریب توهمات خود را خوردن است که "مردم" با ما هستند. البته تمامی جریانات سیاسی داخل یا خارج و حاکمیت گرفتار این توهم "مردم با ما بودن" هستند. دلیل این توهم این است که حقیقت "مردم" را با اصل راهنمای خود، یعنی "قدرت" قیاس می کنند. غافل هستند از اینکه مردم به اصول استقلال و آزادی پایبد هستند، و با توهم قدرت غریبه اند و هنگامی استقلال ملی را در خطر بینند، قیام می کنند. یکی دیگر از اشتباهات محاسباتی آنها، نارضایتی مردم از جریان مدیریت کشور می باشد. شکی نیست که این نارضایتی واقعی و حقیقی می باشد، اما با توجه به فرهنگ مستقل و آزاد مردم، این نارضایتی دلیلی نمی شود برای رضایت داشتن از بیگانه ای که در طول تاریخ صدماتی غیر قابل جبران به آنها وارد آورده است. یکی از دلایل این نارضایتی مردم از حاکمیت، فساد ساختاری موجود می باشد که خود، یکی از دلایل تجاوز اخیر بوده است. ژنرال مکنزی در مصاحبه با سی بی اس 22 ژوئن 2025  اذعان می کند که در این حمله روی وجود فساد در ایران حساب باز کرده بودند مبنی بر اینکه با کشتن بخشی از مسئولین، جایگزین کردن آنها مشکل است زیرا داشتن مقام در این کشور با پارتی بازی و فساد گره خورده و این مکانیزم جانشینی در مدت کوتاه ممکن نمی شود. این امر نشان می دهد این ژنرال از روابط میان ارگان های موجود آگاه نیست و آن را با کشور خود قیاس کرده است که این فساد موجود، در نیروهای نظامی ما آنگونه که تصور می کرده اند با سیاسیون گره نمی خورد.

و اما کشورهای همسایه که زیر سلطه آمریکا هستند، و با این سلطه گر در تجاوزش همکاری کردند باید به مثابه یک تهدید بالقوه تلقی شوند هرچند با ما اظهار دوستی کنند. البته می توان این تصور را هم داشت که با این حال، بعضی از آنها وقوع این تجاوز را به ایران گزارش داده باشند که آمادگی نسبی نیروهای مسلح ما می تواند شاهدی بر این ماجرا باشد. با وجود تحت سلطه بودن، آمریکا می بایستی به این کشورها اطمینان خاطر می داده است که در پی این تجاوز، ایران دیگر قادر نخواهد بود با آنها تلافی کند، به بیان دیگر یا با ایرانی تجزیه شده روبرو خواهند بود و یا با ایرانی با یک حاکمیت دست نشانده. حالا تصور کنیم که دست ما از این موشک ها خالی بود، چه اتفاقی می افتاد؟ از غرب و شرق نیروهای وابسته دست به تجاوز به کشور میزدند، از داخل، آن هزاران پهبادی که با همکاری مردم کشف شدند، به کار می افتادند. با وجود جانفشانی مردم و نیروهای نظامی درگیر در مرزها، آذربایجان را اشغال می کردند و این شروع کار می بود. اما جانشین کردن فرماندهان نظامی در اسرع وقت، آنها را واداشت تا در دستور حمله به مزدوران خود در خارج مرزها دست نگه دارند و آنها را برای برنامه های آینده نگه دارند. مزدوران داخلی هم که بی تردید تعداد آنها به چند هزار نفر محدود نمی شود مردم را در مقابل خود حس کردند، عقب نشستند اما همچنان در جامعه حضور دارند.

هرچند هدف آمریکا همواره وجود ایرانی نیرومند و دست نشانده در منطقه می باشد، اما صهیونیسم به دنبال تجزیه ایران است. اگر برنامه تدوین شده پنتاگون با خنثی ماندن و بی حرکتی مردم موفق می شد، بدون شک آمریکا در هدفش شکست میخورد و تجزیه ایران با جدا شدن آذربایجان شروع می شد و در زمانی کوتاه ادامه می یافت. 

اما با شما قدرتمداران، آیا این انصاف است که کمی بیش از چهاردهه که از انقلاب میگذرد به این مرحله برسیم که به این آسانی کشور را در پرتگاه تجزیه قرار دهید؟ تا چه زمانی قصد دارید با چپاول ثروت های این مردم به خیانت ادامه دهید؟ گفته شده حکومت به دنبال جذب هموطنان در خارج می باشد، با چه ابزاری قصد دارید این کار را ابجام دهید؟ به دنبال شرکای جدیدی هستید یا خدمتگزاران به مردم؟ اگر به دنبال مدیران لایق و سالم هستید، لازم به دعوت از آنها نیست، تنها قوه قضائیه را مستقل کنید، مدیران لایق فوج، فوج به کشور باز خواهند گشت. اما چنانچه به دنبال شرکای جدیدی هستید، نباید به انتظار تحول باشید، فقط می توانید حلقه بسته فساد را باز کنید تا بازیگران جدیدی بتوانند درون آن عمل کنند.