این وبلاگ به جای وبلاگ "بیان نو" که توسط حاکمیت مسدود گردیده راه اندازی شده است

"این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است" ____________________________________________________________________________________________________

۱۴۰۴ مرداد ۲۹, چهارشنبه

بیانیه جبهه اصلاحات، استقلال را هدف قرار داده است

 

این بیانیه، پروژه ساختن عمارتی زیبا بر روی شنزار است. چنانچه واژه های زیبا و شعارگونه به کار گرفته شده مانند ملی ، آسایش ، آشتی ملی و بازگشت به مردم و . . .  را از این بیانیه حذف کنیم، آنچه می ماند تعامل با سلطه گر، بخوانید تحت سلطه بیگانه  قرار دادن کشور است. در پی شکست تهاجم تروریستی و نظامی ناتو به کشورمان، اکنون زمان پروژه ای دیگر رسیده است. باید مردم را از درون به وسط میدان آورد. البته مردم، نه نویسندگان بیانیه که نشسته اند تا قدرت را دو دستی تقدیمشان کنند. کنشگرانی که دغدغه ایران را داشته باشند، هرگز به فکر ساختن خانه ملی بر روی شنزار نمی افتند. بلکه ابتدا مقاومت خاک و زمین را به دقت بررسی می کنند. آنگاه تدابیر لازم برای ساختن پی محکم که توان تحمل فشار حاصل از وزن ساختمان به اتمام رسیده را دارا باشد در نظر می گیرند. پس از اتمام مقدمات لازم، ساختن عمارت را شروع می کنند. گویا حضرات خیلی عجله دارند و به آنها القاء شده است که می توان خانه را بر روی شنزار مستحکم  قدرت های بیگانه ساخت، گوئی شنزاری که وعده می دهند همان سنگ خارای مشهور باشد. غافلند از اینکه در صورت بنای ساختمان بر شن تخیلی مقاوم، فرمان آن مقاومت پیوسته نیست و بزرگی و کوچکی آن در دستان سلطه گر قرار می گیرد، وابستگی یعنی همین. مثل اینکه آقایان سرنوشت محمد رضا پهلوی و پدرش را فراموش کرده اند. کلید واژه این تخیلات هم همان "ترک تخاصم" می باشد که برای بهبودی اوضاع نا به سامان موجود، پیشنهاد می دهند. گوئی ایران هار شده و شب و روز به این کشور و آن کشور حمله می کند و سلطه گران بیگانه دست روی دست نشسته اند تا جبهه اصلاحات این کشور هار را آرام کند. خجالت هم برای انسان کمی لازم است. گوئی آقایان در بوجود آوردن وضع موجود دست نداشته و ندارند. معلوم نیست این بیانیه کودکانه حاصل هم اندیشی ملی گرایانه است یا به دنباله همان برنامه ناکام ناتو می باشد. حاصل هرچه باشد، یک مجموعه را شامل می شود، از سخنان روحانی گرفته تا نامه سروش و غیره نشان می دهند که در برابر عقل جمعی و وطن دوستی مردم در آن تجاوز دوازده روزه غافلگیر شدند و شمشیر را اکنون از رو بسته اند و لزوم وابسته کردن کشور را علنی کرده اند. زندانی در ذهنیات خودشان، گمان می کنند مردم از روی ناآگاهی چنین در برابر تجاوز بیگانه ایستادند و باید آنها را آگاه نمود که رمز رشد کشور در وابستگی به کدخدا می باشد. 

 

۱۴۰۴ مرداد ۲۵, شنبه

مفهوم سیاسی استقلال و تجاوز ناتو

 

استقلال به مفهوم دور بودن از روابط قوا می باشد. بودن در روابط قوا به خودی خود، بیانگر وجود اقلا دو طرف می باشد تا بتوان روابطی را برقرار نمود. در این رابطه بنابر شدت زور یا قدرتی که به کار برده می شود، به همان اندازه استقلال انسان مورد مخاطره قرار میگیرد.

استقلال مفهومی وسیع دارد که در اینجا به مفهوم سیاسی آن می پردازیم. اما استقلال فردی یا به بیان قرآنی آن، تقوا، اکتسابی است و باید با تمرین مستمر از آن پاسداری نمود. از علی ابن ابیطالب پرسیدند تقوا به چه معنائی است؟ جواب داد: رهائی از هر نوع بندگی. رهائی از هر نوع بندگی در بر گیرنده انواع استقلال فردی، ملی، جامعه، اقتصادی و . . . می شود. که در آن، استقلال فردی را می توان ریشه و مادر بقیه انواع آن دانست. زیرا هرگاه افراد یک جمع مستقل باشند، به خودی خود میتوان ادعا کرد که آن جمع مجموعه مستقلی را تشکیل می دهد. اما رابطه بندگی بر روابط قوا استوار می باشد که روزمره با آنها سروکار داریم. این روابط در انواع شکل، خود را نمایان می کند، از قبیل تکبر (نسبت به دیگری یا دیگرانی)، تفاخر، سلطه گری، حسادت و خود برتر بینی و. . . . اینها عارضه هائی هستند که علاوه بر وابسته کردن فرد به وجود دیگری، موجب زیان روانی او هم میگردد. ریشه تمامی این نابسامانی ها "قدرت" است که در سیاست، به رسیدن به مقام و منصب به هرقیمتی، مانند خود و وطن فروشی در بخشی از فعالان سیاسی خود را نمایان می کند.

تاریخ معاصر کشور ما دستخوش دخالت ها و تجاوزات مستمری بوده که با تأسف، خیانت دست داشتن ایرانیان در این دخالت ها و تجاوزات به صورتی مستقیم و یا غیر مستقیم چنان آشکار بوده و هست که قابل انکار نیست. اما آنچه مایه تاسف می باشد این است که هیچگاه در طول تاریخ ما خیانت و همدستی با دشمن به وسعت امروزی نبوده است. این وسعت در ابعاد گوناگون تشکیلاتی، حزبی، تعداد، مالی و علنی بودن و رابطه تنگاتنگ داشتن با سلطه گران نمایان و ثبت در تاریخ می باشد. این رابطه تنگاتنگ در تجاوزات اخیر سلطه گران به کشورمان در یک نظم تجاوزگرانه، خودنمایی کرد. فعالان سیاسی که در داخل و خارج به انتظار سقوط کشور نشسته بودند تا به امر اربابان به نوبه خود برای رسیدن به قدرت، بر سر و مغز یکدیگر بزنند تا اربابانشان به اهداف پلید خود برسند، ناگهان خود را در برابر سد عظیم ملتی انقلابی یافتند. ریشه این حس ملی چیزی جز فرهنگ غنی استقلال نبود که از انقلاب مایه می گیرد و خیالبافی های مشتی بی شخصیت وابسته را نقش بر آب کرد. بنابر مفهوم آن که بالاتر آمد، استقلال اکتسابی است و مردم نشان دادند این کرامت را از بدو انقلاب همچنان در وجدان خود زنده نگه داشته اند. به همین دلیل آنچه را که در آن دوازده روز از سوی مردم گذشت را در مقاله ای انقلاب چهارم خواندم، انقلابی که شعار استقلال را بر سریر عمل نهاد. و نشان داد ملت مستقل در درون، هرگز برده بیگانه نمی شود. اگر تجاوز دشمن سلطه گر شکست خورد، نه از کمبود تجهیزات نظامی و ضعف مالی آنان بود، بلکه از ریشه‌ استقلال در وجدان مردم بود، استقلالی که چون ریشه‌ درخت دیده نمی‌شود اما همه‌ شاخه‌ها را زنده نگه می‌دارد. از این به بعد که ملت نشان داد با استقلال همدم گشته است، باید بر تداوم و ارتقاء آن کوشیده و زمینه را برای غفلت زدایی از آزادی ذاتی خود هموار کرده و به آزادی خود ارج نهد.

 

 

۱۴۰۴ مرداد ۵, یکشنبه

اگر موشک نداشتیم؟

معجزه بود. دنیائی در عمل وارد مصاف با مردم شدند. اما همبستگی مردم در استقلال و مهر به وطن بدون ورود مستقیم به کارزار پیروز میدان شد، و این با وجود شرایط موجود و نا رضایتی ها، یک انقلاب بود زیرا از وجدان تاریخی جامعه جوشید. بنا به اذعان طراحان تجاوز دوازده روزه، از بیست سال پیش این طرح برنامه ریزی شده، و "روی میز" بوده است. بیست سالی که انسان را به یاد آن سخن هاشمی رفسنجانی می اندازد که " دنیای فردا دنیای گفتمان هاست نه دنیای موشک های قاره پیما و بمب های هسته ای". و نشان می دهد که نگرانی اصلی آمریکا همین موشک ها بوده اند که از زبان معمار کودتا بر ضد استقلال و آزادی به زبان می آید. و آن جریان در پناه سانسور، شکنجه، انواع فشار بر جامعه، حاکمیتی فاسد در رانت خواری و تکاثر سرمایه، هنوز عمل می کند و با "تعامل" با سلطه گر بیگانه به انتظار روزی نشسته تا ضد انقلاب را کاملا حاکم بر کشور گرداند. در این کارزار تمامی همسایگان و کشورهای دوست ما هم شرکت داشتند و غیر از این هم محال بود بتوانند دست به چنین قمار بزرگی بزنند. حمله ای همه جانبه از شرق و غرب و شمال و جنوب و داخل کشور توسط مزدوران خودفروخته مسلح، و به امید غرب زدگانی که در مظان به دست گرفتن اداره کشور وارد میدان شوند صورت گرفت. اشتباهات محاسباتی آنها توسط همین غرب زدگانی به آنها القاء شده بودند که توان دیدن حقیقت را ندارند. مهم ترین دلیل آنها، فریب توهمات خود را خوردن است که "مردم" با ما هستند. البته تمامی جریانات سیاسی داخل یا خارج و حاکمیت گرفتار این توهم "مردم با ما بودن" هستند. دلیل این توهم این است که حقیقت "مردم" را با اصل راهنمای خود، یعنی "قدرت" قیاس می کنند. غافل هستند از اینکه مردم به اصول استقلال و آزادی پایبد هستند، و با توهم قدرت غریبه اند و هنگامی استقلال ملی را در خطر بینند، قیام می کنند. یکی دیگر از اشتباهات محاسباتی آنها، نارضایتی مردم از جریان مدیریت کشور می باشد. شکی نیست که این نارضایتی واقعی و حقیقی می باشد، اما با توجه به فرهنگ مستقل و آزاد مردم، این نارضایتی دلیلی نمی شود برای رضایت داشتن از بیگانه ای که در طول تاریخ صدماتی غیر قابل جبران به آنها وارد آورده است. یکی از دلایل این نارضایتی مردم از حاکمیت، فساد ساختاری موجود می باشد که خود، یکی از دلایل تجاوز اخیر بوده است. ژنرال مکنزی در مصاحبه با سی بی اس 22 ژوئن 2025  اذعان می کند که در این حمله روی وجود فساد در ایران حساب باز کرده بودند مبنی بر اینکه با کشتن بخشی از مسئولین، جایگزین کردن آنها مشکل است زیرا داشتن مقام در این کشور با پارتی بازی و فساد گره خورده و این مکانیزم جانشینی در مدت کوتاه ممکن نمی شود. این امر نشان می دهد این ژنرال از روابط میان ارگان های موجود آگاه نیست و آن را با کشور خود قیاس کرده است که این فساد موجود، در نیروهای نظامی ما آنگونه که تصور می کرده اند با سیاسیون گره نمی خورد.

و اما کشورهای همسایه که زیر سلطه آمریکا هستند، و با این سلطه گر در تجاوزش همکاری کردند باید به مثابه یک تهدید بالقوه تلقی شوند هرچند با ما اظهار دوستی کنند. البته می توان این تصور را هم داشت که با این حال، بعضی از آنها وقوع این تجاوز را به ایران گزارش داده باشند که آمادگی نسبی نیروهای مسلح ما می تواند شاهدی بر این ماجرا باشد. با وجود تحت سلطه بودن، آمریکا می بایستی به این کشورها اطمینان خاطر می داده است که در پی این تجاوز، ایران دیگر قادر نخواهد بود با آنها تلافی کند، به بیان دیگر یا با ایرانی تجزیه شده روبرو خواهند بود و یا با ایرانی با یک حاکمیت دست نشانده. حالا تصور کنیم که دست ما از این موشک ها خالی بود، چه اتفاقی می افتاد؟ از غرب و شرق نیروهای وابسته دست به تجاوز به کشور میزدند، از داخل، آن هزاران پهبادی که با همکاری مردم کشف شدند، به کار می افتادند. با وجود جانفشانی مردم و نیروهای نظامی درگیر در مرزها، آذربایجان را اشغال می کردند و این شروع کار می بود. اما جانشین کردن فرماندهان نظامی در اسرع وقت، آنها را واداشت تا در دستور حمله به مزدوران خود در خارج مرزها دست نگه دارند و آنها را برای برنامه های آینده نگه دارند. مزدوران داخلی هم که بی تردید تعداد آنها به چند هزار نفر محدود نمی شود مردم را در مقابل خود حس کردند، عقب نشستند اما همچنان در جامعه حضور دارند.

هرچند هدف آمریکا همواره وجود ایرانی نیرومند و دست نشانده در منطقه می باشد، اما صهیونیسم به دنبال تجزیه ایران است. اگر برنامه تدوین شده پنتاگون با خنثی ماندن و بی حرکتی مردم موفق می شد، بدون شک آمریکا در هدفش شکست میخورد و تجزیه ایران با جدا شدن آذربایجان شروع می شد و در زمانی کوتاه ادامه می یافت. 

اما با شما قدرتمداران، آیا این انصاف است که کمی بیش از چهاردهه که از انقلاب میگذرد به این مرحله برسیم که به این آسانی کشور را در پرتگاه تجزیه قرار دهید؟ تا چه زمانی قصد دارید با چپاول ثروت های این مردم به خیانت ادامه دهید؟ گفته شده حکومت به دنبال جذب هموطنان در خارج می باشد، با چه ابزاری قصد دارید این کار را ابجام دهید؟ به دنبال شرکای جدیدی هستید یا خدمتگزاران به مردم؟ اگر به دنبال مدیران لایق و سالم هستید، لازم به دعوت از آنها نیست، تنها قوه قضائیه را مستقل کنید، مدیران لایق فوج، فوج به کشور باز خواهند گشت. اما چنانچه به دنبال شرکای جدیدی هستید، نباید به انتظار تحول باشید، فقط می توانید حلقه بسته فساد را باز کنید تا بازیگران جدیدی بتوانند درون آن عمل کنند. 

 

 

 


۱۴۰۴ تیر ۲۵, چهارشنبه

روشنفکران، فعالان، کنشگران از مردم چه می خواهید؟

 

گفته اند گربه برای رضای خدا موش نمی گیرد. اینکه کنشگران سیاسی و اقتصادی در سراسر گیتی و در طول تاریخ به دنبال ارضای تمناهای مادی و روانی خود هستند امر تازه ای نیست. در این امر اما شدت و ضعف هائی وجود دارند. چرا در کشور ما انقلاب امری مستمر می باشد؟ بیش از دو قرن پیش در فرانسه انقلابی شد و این روزها همچون سالهای گذشته، سالگرد آن را جشن گرفتند، اما ما طی یک قرن سه انقلاب کردیم و اکنون چهارمین آن را شاهد هستیم. دلیل آن چیزی جز به فراموشی سپردن مردم در پی هر انقلاب به دست کنشگران این مرز و بوم نیست. هر بار مردم تصمیم به تحول گرفتند، کودتائی کردید تا "خود" (خودی)، تجربه پیشینیان را از سر بگیرید. مشروطه، کودتای رضاخان را به دنبال داشت، ملی کردن نفت، کودتای بیست و هشت مرداد را رقم زد و انقلاب پنجاه و هفت، با کودتای خرداد شصت تغییر جهت داد. حالا هم برای دستیابی به قدرت، زمینه تجاوز به کشور توسط اجنبی را فراهم آوردند. این بار هم مردم همت کردند و درسی به بیگانه دادند که ایران دیگر محلی برای بازی شما و یک جریان داخلی برای به انحصار درآوردن قدرت نیست. این حرکت مردم به نظر من چهارمین انقلاب ما را رقم زد، انقلابی که نه حاکمیت و نه هیچ گروه و سازمانی نمیتواند آن را مصادره کند. زیرا حرکتی از عمق جامعه بود و زبانش با زبان "قدرت" که زبان فعالان است بیگانه می باشد. به گفته متجاوزان، هدف از این تجاوز تغییر رژیم نیست، بنابراین چه چیزی میتواند باشد به جز "جا به جایی قدرت"؟ یا یک کودتا؟ که این خود، حدیثی مفصل دارد و در جای دیگر باید به آن پرداخته شود. به گفته خود سلطه گران برای این تجاور بیست سال برنامه ریزی و هزینه شده بود که پس از دوازده روز جنایت شکست خورد. اما این فعالان وطنی شریک هنوز از پا ننشسته اند و همچنان به دور از مردم به دنبال قدرت هستند تا از مواهب مادی و معنوی آن به کمال و بدون شریک برخوردار گردند. فعالانی که با تکیه بر "کدخدای" بیگانه برای دستیابی انحصاری به قدرت بودند، هنوز از تلاش باز نایستاده اند و با انواع حیل از راه سیاسی و مذاکره و فشار اقتصادی و تحریم بیشتر برای هدف ناکام مانده خود عمل می کنند. بعضی فعالان ملی ما هم در آن دوازده روز خونین و خطرناک، دست از تلاش برای تسویه حساب با قدرت استبدادی بر نداشتند و روزهای نخست این تجاوز، آشکارا آن را فرصتی یافتند برای مردم تا به خیابان ها بریزند و استبداد را سرنگون کنند. غافل از اینکه مردمی که از "قدرت" بیگانه هستند راهی دیگر می روند و اصل استقلال را پاس می دارند. و غافلند از اینکه گرگ هائی در کمین نشسته اند و مجالی به اینها نخواهند داد. خوشبختانه اشخاص و گروه های چند نفره، ورای حاکمیت و احزاب و جریانات سیاسی، در کنار مردم فعالند و امیدی را برای آینده کشور رقم می زنند. آنچه فعالان ما را از مردم جدا کرده و می کند، نبود اخلاق انسانی نظیر دمکراسی، استقلال و آزادی و دیگر کرامات انسانی می باشد. به بیان دیگر، تا زمانی که آن کرامات از حالت شعار و ادعا خارج و در فرد فرد آنان به صورت نهادینه در نیاید و به صورت اخلاق در نیاید، همین روال ادامه خواهد یافت.

۱۴۰۴ تیر ۲۰, جمعه

آیا به انتظار یک فاجعه نشسته اید؟

 

ناتو به دست اسرائیل و به قصد کشتار به کشورمان تجاوز کردند، گفته می شود بمب های آمریکا که در فردو فرود آمدند، از نوع هسته ای بوده اند. چگونه باید به وحشیگری این غرب متمدن و دمکرات باور بیاوریم؟ خوش بینی و خوش خیالی هم حدی دارد. کشتار الجزایری ها توسط فرانسه که بیش از شش میلیون نفر گزارش می کنند، کشتار و وحشیگری انگلیس و دیگر کشورهای اروپائی در آفریقا و آسیا، کشتار آمریکا که لیست درازی دارد و مهم ترین آنها به کار بردن دو بمب اتمی و کشتار صدها هزار ژاپنی در یکجا پیش چشم ما هستند. در همان اوایل حادثه هفت اکتبر 2003 و جنایات بی حساب اسرائیل در نوار غزه، طی مصاحبه ای پیش بینی کردم که هدف این کشتار رسیدن به ایران است. ابتدا حزب الله را خنثی خواهند کرد، پس از آن، سوریه را ویران خواهند کرد تا به عراق برسند و با تجزیه ایران کار را تمام کنند. این پیش بینی با شناخت وحشی گری غرب و آمال صهیونیسم کار مشکلی نبود و مسئولان ما می بایستی به آن توجه می کردند. اکنون اما که کار به اینجا کشیده شده، مسئولان به انتظار چه نشسته اند؟ چرا در برابر تجاوزات غرب که خود حالا در اظهاراتشان هدف را تجزیه کشور اعلام می کنند، چه کاری دیگر باید بکنند تا شما باور کنید؟ منتظر نشسته اید تا با پرتاب یک بمب اتم در یک منطقه استراتژیک کشور و کشتن یک میلیون هموطن و از شیرازه به در بردن جریان عادی زندگی، غرب زدگان و وابستگان و خائنین بر سر کار آیند؟ مگر قرار است همچنان شاه سلطان حسین که به دست خودش تاج را بر سر محمود افغان گذاشت، با میل خودمان به دست روحانی در آرامش کشور را قطعه قطعه کنیم؟ و بعد سازمان ملل با تمامی آراء نتانیاهو را دیوانه معرفی کرده و او را محکوم کند و آب از آب تکان نخورد؟ در مقاله ای استدلال کردم که داشتن بمب اتم در شرایط امروز، عین موازنه منفی است زیرا هدفی جز بازدارندگی نخواهد داشت. گفته می شود ما خود را در آستانه ساختن سلاح اتمی قرار می دهیم. یعنی زمانی که مورد هجوم قرار گرفتیم تازه به فکر آزمایش و ساختن بیفتیم؟ این چه بازی کودکانه ای است؟ بمب نداشته ما را بمب باران اتمی می کنند، در صورتی که کار از کار گذشته باشد، چگونه اجازه خواهند داد در شرایطی که کشور دچار بحران داخلی و خارجی شده به دنبال ساختن آن برویم؟

۱۴۰۴ تیر ۱۵, یکشنبه

خفتگان بیدار شوید

 

در پی تجاوز ناتو به کشورمان و شکست برنامه ای که به گفته خودشان از بیست سال پیش طرح ریزی شده بود، مشغول آرایش طرح جایگزینی شده اند. در این یورش که سرشان به سنگ "مردم" خورد، از این پس، به گفته معاون سابق موساد، "زدن سران نظامی و سیاسی چیزی را عوض نمی کند و جانشینی به راحتی انجام می شود" باید به مردم پرداخت. بنابراین، از این پس دشمن اصلی مردم ایران هستند. چگونه میتوان مردم را از پا انداخت و وادار به زانو زدن کرد؟ رسانه های مزدور که با حداکثر توان توانسته اند بخشی از این مردم را خنثی سازی کنند و آنها را از جامعه جدا ساخته و در برابر آن قرار دهند کافی به نظر نمی رسد. فشارهای اقتصادی هم چه از خارج به صورت تحریم و چه از داخل به صورت نفوذ و فساد، نارضایتی ایجاد کرده اما کارساز نیستند. تبلیغات کافی هم برای فعالان مورد نظر آنها انجام شده و می شوند که تأثیر چندانی نگذاشته است. گروه ها و دسته های کنشگر داخل و خارج هم که خود را در خوابی گران گرفتار کرده، شرایطی را فراهم آورده اند تا دشمن مستقیم به مصاف مردم بروند.

اما اهداف نهایی آمریکا با صهیونیسم در مورد ایران کاملا متفاوت می باشند. آمریکا خواهان یک ایران مقتدر و دست نشانده شبیه رژیم سابق و یا عربستان می باشد برای مقابله با سلطه اقتصادی چین. و صهیونیست ها همانگونه که خودشان ادعا میکنند، خواهان از بین رفتن ایران و تجزیه آن هستند. اما برای رسیدن به این اهداف، یک روش وجود دارد و آن مقابله با وطن دوستی و استقلال طلبی مردم این کشور می باشد. برای رسیدن به این هدف، از مدت ها پیش با برپایی رسانه های صوتی و تصویری، به جنگ فرهنگی پرداختند و تا اندازه ای هم موفق شدند و بخشی از روشنفکران ما را که زمینه غرب زدگی داشتند، جذب خود کردند. توسط همان رسانه ها و فضای مجازی چنان تبلیغاتی به راه انداختند که مردم ایران این را نمی خواهند و آن را می خواهند. در این توهم تا حدی پیش رفتند که خودشان هم باورشان آمد و با اتکا به عوامل داخلی خود، تجاوز نظامی اخیر را برای یکسره کردن اهداف خود به اجرا گذاشتند. اما دیدیم که پاسخ مردم، دیگری بود و آن عوامل غرب زده را فعلا به گوشه ای راند. راهی که برایشان باقی مانده این است که بدون دادن هزینه انسانی مستقیم به مصاف  مردم بروند. برای این کار، یک راه بیشتر نمی ماند و آن به راه انداختن جنگی از همان مردمان منطقه می باشد که از مدت ها پیش زمینه آن را فراهم آورده اند.

از غرب کشور گروه های مزدور کرد که از هم اکنون آمادگی خود را برای تجاوز به ایران اعلام کرده اند. از شرق کشور هفته ای پیش، کنگره آمریکا کمک بیشتر مالی به طالبان را به تصویب رساند. داعشیان زندانی در سوریه را به قفقاز گسیل داشته اند. عوامل مستقر در بلوچستان پاکستان که همواره در حالت آماده باش به سر می برند حاضر و مهیا هستند. از شمال و در جمهوری آزربایجان، پایگاه های آمریکا و اسرائیل جهت پشتیبانی و رساندن سلاح آماده هستند. عوامل نفوذی و وطن فروشان داخلی مانند عوامل مجاهد خلق هم در داخل به جان مردم خواهند افتاد. به این ترتیب جنگی خانگی به راه خواهند انداخت، وخود در هزاران کیلومتری، بدون دادن هزینه، نظاره گر می شوند تا این روشنفکران غرب زده منطقه بنشینند و بگویند: نگفتیم. چرا نیابتی درست کردید؟ گویی این ها که کشور را احاطه کرده اند نیابتی نیستند!

در هر حال، چه باید کرد؟ در درجه اول باید مردم را از این مسائل آگاه نمود تا همانند تجاوز اخیر غافلگیر نشوند. ایران باید این هجوم سلطه گران را گسترش دهد و آن را جهانی کند. باید هشدار دهد که تنگه هرمز را خواهد بست. با کمترین تحرک از سوی آزربایجان، ارتش باید به سرعت این استان قدیمی را باز پس گیرد. ایران نباید تمامی نیروی خود را صرف متجاوزان و خائنان ایرانی کند زیرا از آنها به عنوان عوامل ایذائی استفاده می کنند و وزنه ای ندارند زیرا در بین مردم قوم خود پایگاهی ندارند. باید با سرعت عمل کرد و مجال نداد. پیش از این نوشته بودم اگر بین ایران و اسرائیل برخوردی روی داد، در صورت توانائی، ایران باید آن آمادگی را داشته باشد تا یک روزه کار اسرائیل را تمام کند، که اگر چنین می شد، خسارات کمتری بر جای می گذاشت و اکنون پای میز مذاکره بودیم برای تعیین تکلیف حکومت فلسطین.