این وبلاگ به جای وبلاگ "بیان نو" که توسط حاکمیت مسدود گردیده راه اندازی شده است

"این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است" ____________________________________________________________________________________________________

۱۴۰۴ خرداد ۳, شنبه

وابستگی اقتصادی و مذاکرات در جریان

 

وقتی انقلاب کردیم، سلطه آمریکا چنان در کشور ما هویدا و آشکار بود که پذیرش خفت وابستگی و زیردستی در بخشی از نخبه های ما عادی و طبیعی می نمود. خدمت سربازی ام را در فرماندهی لجستیکی و در دایره خرید ارتش می گذراندم و ناظر دخالت های بیجا و امر و نهی افسران آمریکایی و دزدی های آشکار می بودم. روزی که در راهرو به سوی اتاق محل کارم می رفتم، ژنرال عالی رتبه ایرانی را دیدم که به یک ژنرال دون پایه آمریکائی احترام نظامی گذاشت. آتش گرفتم، با سرعت وارد دفتر شدم که در آنجا چند خانم ماشین نویس و چند افسر هم کار می کردند، فریاد زدم که این چه وضعیتی است؟ چرا باید تیمسار. . . . برای یک آمریکایی احترام بگذارد؟ سکوت و سکونی همه را فراگرفت. بعد از ظهر مرا به رکن دوم بردند که خوشبختانه  به دلیل . . . . ختم به خیر شد. اینچنین مردم این ذلت را تحمل می کردند که ناگهان به انفجار انقلاب کشیده شد و از سوی مردم شعار مرگ بر آمریکا سر داده شد که هنوز هم خاموش نشده است.

خیال می کردیم رها شدیم و با پیروزی به استقلال دست یافتیم. غافل بودیم از اینکه سلطه گر به این آسانی دست از سلطه گری نمی کشد و از قبل از پیروزی ما، مشغول برنامه ریزی می باشد. زمانی که هنوز خمینی در نوفل لوشاتو بود، نمایندگان آمریکا در تهران، با نمایندگان او در مذاکراتی شرایطی را برای پیروزی انقلاب پیش کشیدند که یکی از شرایط آنها این بود که ابوالحسن بنی صدر نباید در دولت انقلاب حضور داشته باشد. بنی صدر در آن زمان به عنوان یک اقتصاد دان شهرت داشت که نظرش بر محوریت تولید قرار داشت و مخالف انباشت سرمایه بود. آنها به خوبی می دانستند که استقلال سیاسی بدون یک اقتصاد تولید محور، به صورت شعاری تا روز موعود باقی خواهد ماند. تا روزی که فشار اقتصادی موجودیت آن شعار را دگرگون سازد.

انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و انتخاب مردم ضربه ای کارساز را به آمریکا و ایادی داخلی آن وارد نمود. دیری نپایید که عراق را تشویق به حمله به ایران کردند. در این میان منتخب مردم ریاست جمهوری خود را در جبهه های جنگ سپری می کرد. تا اینکه ترتیبات کودتا بر ضد او توسط رفسنجانی و بهشتی به خمینی تحمیل شد و او از کشور خارج شد و مرحله اولیه پیروزی آمریکا محقق گردید. به دلیل اینکه بهشتی در مذاکرات قبل از پیروزی انقلاب با آمریکا حضور داشته، بعید نیست باور کنیم که برای پایان دادن به جنگ، یکی از دلایل کودتا همان شرطی بوده باشد که بالاتر به آن اشاره رفت.

پس از کنار گذاشتن مانع اول  وابستگی، شاهد از کار افتادن تدریجی مراکز تولیدی و تقویت واردات و برپایی رانت خواری و دادن مدیریت برخی مراکز تولیدی به نزدیکان نالایق قدرت مستقر بودیم. با نبود برنامه ای برای بخش کشاورزی و زیاد شدن جمعیت، وابستگی کشور به فرآورده های کشاورزی به صورتی جدی درآمد. این وضعیت، وابستگی به دلار را روزافزون کرده و میکند. در چنین موقعیتی طبیعی است که آمریکا از تحریم به عنوان یک سلاح کارساز برای به وابسته گرداندن همه جانبه کشور استفاده کند که تا کنون ادامه دارد. اکنون زمینه برای وابستگی تمام و کمال در کشور آماده است و اگر مبارزه و ایستادگی عده ای در داخل کشور نمی بود، تا کنون این پروژه به ثمر رسیده بود.

مذاکرات آمریکا با ایران که به بهانه سلاح اتمی و به درخواست ترامپ شروع شده اند، نه به دلیل ترس آمریکا از بمب احتمالی ایران است و نه از ترس موشک و پهباد آن. اینها تبلیغات کودکانه ای بیش نیستند برای  پوشاندن هدف اصلی که گرفتن توان تولید، از هر نوع آن در ایران می باشد. ملتی که توان تولید غنی سازی و ساختن انواع موشک و پهباد را دارا باشد، بدون شک در پی از سر گذراندن دوران بحرانی که در منطقه آفریده اند، در آزادی از بند وابستگان، به آسانی در دیگر تولیدات موفق و پیشرفت خواهد کرد و ضربه ای دیگر به اقتصاد اروپا و آمریکا وارد خواهد آمد. اصرار آمریکا بر برچیده شدن غنی سازی مقدمه ای است برای توقف تولیدات داخلی تا به هدف نهائی برسند. در صورت برداشتن بخشی از تحریم ها، به خصوص در مورد فروش نفت برای تقویت سرمایه سالاران داخلی، ایران نباید فریب دلارهای باد آورده را خورده و در اختیار واردات قرار دهد و تولیدات داخلی را به تمامی بخش ها، به خصوص بخش کشاورزی با جدیت در دستور کار قرار دهد. چرا پس از چهار دهه، وتولیدات پیشرفته نظامی، نتوانسته ایم یک خودرو قابل رقابت با تولیدات خارجی داشته باشیم؟ غیر از این نمی تواند باشد که خودرو سازان ما یا عرضه ندارند و یا به کشور خیانت می کنند که دومی واقعی تر به نظر می رسد. ایران توان این را دارد که از نظر تولید خودرو و ماشین های فنی و راه سازی و غیره منطقه را بی نیاز به سلطه گران گردند. البته چنانچه آمریکا بتواند از این راه ایران را به زانو درآورد، در برابر چین به پیروزی بی بدیلی دست یافته که نام  ترامپ را در تاریخ آمریکا ماندگار خواهد کرد. این امر همان چیزی است که ترامپ دنبال می کند.

 

۲ نظر:

  1. در نوشته شما تناقض زیادی دیده می‌شودکه پرداختن به همه آن وقت زیادی لازم است،من به دوتای آن اشاره می‌کنم. در ضمن حق بود نام آن مصاحبه کننده از نهضت آزادی را جهت اطلاع مینوشتید. اما، شما می‌نویسید خمینی گفته بنی صدررا به فرانسه میفرستد تا ایشان آنجا کار فرهنگی بکند ،در جایی دیگر می‌نویسید درملاقاتی که بنی‌صدر وخمینی قبل از انتخابات صورت گرفته خمینی از او خواسته که خودش را کاندید ریاست جمهوری نکند ولی بنی صدر در باز گشت از دیدار خود را کاندید میکند،در جائی دیگر در نوشته شما می‌آید که خمینی مخالف کودتا بود. بل اخره معلوم نیست از دید سرکار خمینی در کودتا دست داشته یا نه؟ در مطلب خود می‌نویسید، حزب‌ جمهوری اسلامی از بنی صدر خواسته بود که عضو حزب شود و ایشان نپزیرفت،، اینجا یک سوال مطرح می‌شود اگر بنی صدر عضویت حزب را می پذیرفت، دیگر کودتای انجام نمی‌گرفت و ایشان همچنان رئيس جمهور می ماند خوب آن ،ماموقع امریکا هم از کودتا بر علیه ایشان صرف‌نظر میکرد؟ بعد برای آمریکا یک فرد اینقدر مهم بود و از او وحشت داشت؟
    بهتر نبود شما با دیگر دوستان آقای بنی صدر که در ایران با ایشان بودند صحبتی میکردید و این مطالب مبهم را نمی نوشتید؟ طبق گفته یکی از این آقایان که با مرحوم بنی صدر ارتباطات تنگاتنگ داشتند، تصمیم برای کاندید ریاست جمهوری در خانه خواهر ایشان گرفته می‌شود و فردای آن شب آقای بنی صدر خود را کاندیدای ریاست جمهوری می‌کند که البته ایکاش اینکار را نمیکردم بکار فرهنگی خود ادامه می‌داد. اگر ایشان حد اقل یک دوره صبر میکرد و در حالیکه نفرات لازم هم برای تشکیل کابینه نداشت ،اینکار را ۴ یا۸ سال بعد میکرد هم اطلاع بیشتری از وضع ایران و موقعیت وسیاست آن موقع پیدا می‌کرد. و از همه مهمتر متوجه میشد اگر دین در سیاست دخالت کند، چه بلائی بر سر کشور میآید، ایشان در این چند ساله آخر متوجه شدند که دین نبایددر سیاست دخالت کند. در ضمن آخوند ها را هم بهتر شناخته بودند و از ماهیت خمینی را بهتر مطلع میشدند، هر چند که خود ایشان در اردیبهشت ماه ۵۸ که با مرحوم مهندس بازرگان دیداری در مورد پوشش خانم ها و غوغای روسری یا توسری بود،گفتند هاذا ماکیاول.درضن یک مطالب را برای اطلاع شما یاد آور میشوم.. امریکا اگر موافق امری نباشد از ابتدا جلوی آنر می‌گیرد. اگر شمابه گفته های مرحوم بنی صدر خوب گوش کرده باشید ، ایشان وقتی بعد از خرداد ۶۰ از ایران بیرون آمدند ، گفتند که خمینی در پاریس با فرستادگان امریکائی ضد بند های خود را کرده بود و در حالیکه این آقایان هم چون مرحوم بنی صدر و سایرین همه در خواب بودیم، ایشان رابطه پشت پرده را با امریکائی ها داشته، حال توسط دکتر یزدی یا دیگران نمی دانیم ، امید روزی حقایق روشن شود .این را اشاره کردم که شما متوجه ش شوید امریکا روی فرد بخصوصی کار نمی‌کند یا موافق است و یا مخالف لذا با ساخت ساز بین خمینی و امریکائی ها قبلا مذاکرات صورت گرفته.

    پاسخحذف
  2. ناشناس محترم، در ابتدا نوشته اید تناقض در نوشته زیاد است. و چرا نام آن شخص نوشته نشده است بدون توجه به اینکه مطالب مربوط به من نیستند و یک سند می باشد. شما باید این پرسش را از نویسنده سند بپرسید. شما هم لابد به همان دلیل نام خودتان را نگذاشته اید. کامنت شما ربطی به این مقاله ندارد و حتما به دلیل عجله و دست پاچگی اشتباهی پیامتان را در اینجا گذاشته اید. روشن است که بدون دقت می خوانید. مقاله های سیاسی کمی پیچیده هستند و باید با دقت و درایت خوانده شوند.

    پاسخحذف