اینگونه به نظر می رسد که آرزوی دیرینۀ خامنه ای مبنی بر
هرچه بیشتر تیره کردن روابط با بلوک سلطه گر غرب در حال جامۀ عمل به خود پوشاندن باشد.
سلطه گرانی که به نوبه خود حاضر نمی شوند ایران و مردم آن را راحت بگذارند، زیرا
رها کردن این کشور به مثابه از دست دادن منافعشان در کل منطقه خواهد بود. با این
وجود، او در انتظار این است که غرب اقدام به قطع رابطه با ایران کند و مبتکر آن
باشد تا خود را از عواقب نا معلوم آن در امان نگهدارد. خامنه ای تا کنون در این
راه تلاش های فراوانی کرده، نظیر گروگان گیری یا اقدام به ترور در اروپا و... که
آخرین آن، دادن پهپاد به روسیه برای جنگ با اوکراین می باشد. به نظر نمی رسد آنطور
که گفته می شود قیمت پائین این پهپاد ها از یک سو، و عدم کفایت تجهیزات نظامی
روسیه از دیگر سو، ضرورت بکاربردن سلاح های ایرانی و توجیه گر این همکاری بوده است.
هدف باید اولا واکنش احتمالی غرب به هدف هرچه تیره تر کردن روابط باشد، ثانیا
روابط تسلیحاتی ایران و روسیه می تواند دیگر کشورهای منطقه را نگران آیندۀ خود
کرده، از همدستی سیستماتیک با غرب بر ضد منافع ایران حذر کنند زیرا این روابط
منحصر به یک طرف و دادن پهباد نمیشوند. در حال حاضر پهپاد فقط بخشی از تسلیحات
ایرانی را شامل می شود و گفته می شود که میگ های 35 روسی هم از سوی دیگر مورد
معامله قرار دارند. برای طرف روسی هم پشتیبانی حتا یک کشور در تجاوز به اوکراین از
اهمیت زیادی برخوردار است. به نظر می رسد که این آخرین تیر خامنه ای به هدف خورده
باشد زیرا غرب با تمامی تجهیزات و با استفاده از ایرانیان وابسته به خود، به مصاف
ایران آمده است. و اما در صحنۀ داخلی، پیش از این خامنه ای تلاش کرده بود تا جریان
سلطه پذیر هوادار غرب را با دست چین کردن افراد در انتخابات ها تضعیف نماید که
مهمترین آن، از میان برداشتن هاشمی رفسنجانی می باشد. بنابراین دیدگاه، واکنش دیپلماتیک
خارج از عرف غرب پاسخ مثبتی به آرزوی دیرینۀ خامنه ای تلقی می شود. آزادی اخیر
گروگان های دو ملیتی و بعضی زندانیان سیاسی که در محدودۀ شخصی در حبس هستند، و
تشویق کنشگران به "نقد و گفتگوهای سازنده" در سخنرانی های اخیر خود،
نشان می دهند که خیالش از سوی روابط با غرب آسوده گشته است. فرستادن رئیسی به چین
و امضای قرارداد های جدید نشان می دهند که خیال ندارد این فرصت مهیا شده توسط غرب را
از دست بدهد. به این ترتیب شاید بتوان ادعا کرد که غرب با واکنش شدن، در دیپلماسی
خودش شکست خورده است و پس از این باید به انتظار تغییراتی در روابط منطقه ای بود.
اما پیامد آن می تواند برای آزادی ها در کشور اثر چندانی برجای نگذارد. زیرا نظام
در نظر دارد با دادن تغییراتی صوری، همانگونه که خاتمی در اطلاعیه خود پیشنهاد می
دهد عمل کند. برای مثال با تشکیل شورای رهبری متشکل از خاتمی و رئیسی و یک روحانی
بی طرف به عنوان شورای جانشین رهبری، اوضاع را تا مدتی آرام گرداند. باید دید با
ورود چین در اقتصاد مافیایی و شکسته شدۀ کشور، با وجود استمرار سلطۀ دلار بر اقتصاد
جهان چه تغییراتی در این زمینه بوجود خواهند آمد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر