مذاکرات پیشین برجام، تصمیمات حاکمیت، سیاست های آمریکا در منطقه، همه یک واقعیت نهان را آشکار می کنند و آن کوشش برای استمرار و باقیماندن نظام مستقر در ایران می باشد. نظامی که با کودتای خرداد 60 انقلاب ایران را بر ضد آن برگرداند. نظامی که سرنوشت مردم را از دست آنها ربود و در دستان خود گرفت. آمریکا نمی خواهد چنین نظامی از بین برود و تمامی تلاشش برای نگهداری و تضعیف و وابسته کردن آن به "نظام جهانی" می باشد. اختلاف اسرائیل با آمریکا بر سر همین است که اسرائیل منافع خود را در متلاشی شدن ایران جستجو می کند و آمریکا در نگه داشتن آن در دست یک استبداد وابستۀ مقتدر. تلاش ترامپ هم برای متقاعد کردن اسرائیل در پذیرش این سیاست بود. امتیازاتی که رایگان تقدیم اسرائیل می کرد و فراهم آوردن روابط علنی آن کشور با حکومت های عربی اطراف ایران در راستای همین سیاست بودند. بنابراین، هدف آمریکا از تلاش در ادامۀ مذاکره با ایران روشن است. باید دید حاکمیت چه آینده ای را برای ادامۀ مذاکرات در نظر گرفته است؟ آنطور که اعلام شده و شرایط هم ایجاب می کنند، قصد ندارد تحت سلطۀ آمریکا و غرب وارد مذاکرات شود. در این حال باید دید با چه انگیزه ای وارد این مذاکرات می شود؟ از سه حالت خارج نیست: یا به قصد خرید زمان برای ساختن سلاح هسته ای می باشد، یا به امید پیروزی در مذاکرات و لغو تمامی تحریم ها است، و بالاخره، یافتن راهی که در پناه پیچیدگی های اقتصادی به نوعی در ظاهر نا روشن ، با پذیرفتن سلطۀ اقتصادی، نظر غرب را جلب نماید. کاری که رفسنجانی و روحانی به دنبال آن بودند.
1- چنانچه قصد ادامۀ مذاکرات خرید زمان برای ساختن سلاح هسته ای باشد، مشکل است از اکنون آینده ای برای آن تصور کرد. زیرا کشوری که ادعای مستقل بودن دارد، خود را با این کار در برابر جهان قرار خواهد داد، هر چند ادعای صلح جوئی هم داشته باشد. اما می بینیم که غنی کردن بیشتر اورانیوم، ایران را در مذاکرات در موقعیت بهتری قرار داد که این امر می تواند ایران را در ساختن سلاح اتمی تشویق کرده باشد. یکی دیگر از مشوق ها، یک بام و دو هوای سیاست جهانی سلطه گران است که با وجود داشتن سلاح اتمی و گستاخی در برابر سازمان ملل، از اسرائیل با وجود تهدیدات روزمرۀ ایران، از آن کشور حمایت علنی می کنند. و بالاخره، نفوذ پر قدرت مخالفان مذاکرات، به خصوص اسرائیل، می تواند مذاکرات را با وارد آوردن شرایط غیر قابل پذیرش از سوی ایران، با شکست مواجه گردانند که در این صورت ایران را به ساختن سلاح هسته ای تشویق نمایند. و یا ایران کلا سیاست ش را متمایل به شرق کند در این صورت چین به پیروزی بزرگی دست خواهد یافت که زیانش برای آمریکا به مراتب از لغو تحریم ها بیشتر و غیر قابل جبران خواهد بود و تغییرات عمده ای در منطقه پدیدار خواهند گشت.
2- شرکت در مذاکرات به امید پیروزی بر سلطۀ جهانی امیدی واهی است که خود حاکمان هم به آن کاملا واقف هستند. بنابراین، اعلام لغو تمامی تحریم ها به عنوان پیش شرط را باید در راستای شگرد های معاملاتی در نظر گرفت. در نتیجه، از حالا معلوم است که ایران آمادگی آن را دارد که با لغو برخی تحریم ها راضی شده باشد و در چنین شرایطی وارد مذاکرات می شود. اما با نفوذ اسرائیل و تشتت آراء گروه مقابل، معلوم نیست به این آسانی توافقی مقدماتی صورت گیرد. اما اگر قصد آمریکا رسیدن به یک توافق مقدماتی باشد، که ظاهرا هست و توافق صورت گیرد، می توان به آیندۀ مذاکرات خوشبین بود. اهمیت شرکت در مذاکرات برای طرفین ایجاد یک رابطۀ دراز مدت می باشد. این امر برای هر دو طرف مهم می باشد که البته برای طرف ایرانی، رفع بعضی تحریم ها در کوتاه مدت حیاتی تر است. در هر حال، به نظر می رسد که این مذاکرات طولانی خواهند بود که زمان آن وابسته به انتخابات آتی در آمریکا و سیاست هیئت حاکم جدید بر این کشور می باشد.
3- حالا اگر قصد رژیم در رسیدن به یک توافقی باشد شبیه به آنچه روحانی قصد داشت به آن برسد، که بعید به نظر می رسد، باید آمادگی جواب دادن به پرسش های زیادی را داشته باشد. از جمله اینکه باید جواب دهد چرا در این مدت کشور را در بحران فرو برده بود؟ اما اگر قصد آن به تقلیل در آوردن سیاست های حکومت قبلی باشد، یعنی به سلطه گران اجازه ندهد در امور داخلی کشور، نظیر تقویت قدرت دفاعی، دخالت کنند، میتوان ادعا کرد که به یک پیروزی نسبی دست یافته است. زیرا نتیجۀ این پیروزی کم شدن زمینۀ دخالت بیگانگان در ایران را ضعیف کرده و زمینۀ آزادی های سیاسی را در کشور فراهم خواهد آورد. آزادی های سیاسی هم به نوبۀ خود، زمینۀ رشد را در کشور فراهم می آورند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر