این اقرار مهم خامنه ای در جمع نمایندگان دانشجویان مبنی بر سطحی نگری جناحی که حاکمیت را از ابتدای انقلاب در انحصار خود درآورد، به نظر می رسد از اهمیت زیادی برخوردار باشد. او مثالی هم از خودش زد که به عنوان رئیس جمهور و رئیس شورای انقلاب فرهنگی، با سطحی نگری خیال می کرده اسلامی کردن دانشگاه کاری ساده می باشد. این اعتراف از لحاظ تاریخی و تاریخ نویسی، از اهمیت زیادی برخوردار است زیرا نقش بازیگران کودتای خرداد 60 را در جنگ و دیگر بحران ها را نشان می دهد. او اما چرا این اعتراف را می کند؟ بدون تردید، این اقرار با روند انتخابات ریاست جمهوری و مذاکرات برجام و نارضایتی عمومی در رابطه قرار دارند. با این وجود، حقیقتی را هم در درون خود دارد که از زبان کسی بیرون می آید که از ابتدای انقلاب در حوادث شرکت و نقش داشته است. نمی توان باور داشت که این اعتراف، اعترافی ساده از سوی شخصی است که به حقایقی دست یافته و از خود انتقاد می کند. بدون تردید، باید به انتظار تغییراتی پس از انتخابات ریاست جمهوری باشیم. حالا از درون این جملۀ اعترافی چه نکاتی را می توان بیرون کشید؟ اولین نکته این است که مخاطبان این جمله، دانشجویانی هستند که زندگی اجتماعی خود را در آینده ای نزدیک باید آغاز کنند. وارد جامعه ای شوند که با بن بست های زیادی روبرو خواهند بود. آیا قصد او نوید ژرفنگری را از این پس به آنها می دهد و می گوید اکنون به سطحی نگری خود واقف شده ایم و از این به بعد تحولاتی در پیش روی آنان خواهند بود؟ در این صورت به آنها صبر و حوصله را توصیه می کند تا همانند سال های پیش، با امید به وعده ها سرکنند و منتظر روزهای بهتری باشند. نکتۀ دومی که می توان از آن اقرار بیرون کشید، اعتراف به اشتباهات در ابتدای انقلاب است. می دانیم مهم ترین حادثۀ آن دوره، کودتا بر ضد ابوالحسن بنی صدر منتخب مردم بوده است. منتخبی که تا پایان بر سر استقلال و آزادی، شعار اصلی انقلاب ایستاد و ذره ای تردید در این مورد از خود نشان نداد. خامنه ای اما در این سخنرانی از شعار انقلاب گفت و تأکید کرد، استقلال و عدالت را باید ارج نهاد و عمل کرد، و از گفتن آزادی طفره رفت. بنابراین، اگر نوید ژرفنگری را داد، اما اعلام کرد که از آزادی خبری نیست و نظارت استصوابی همچنان پابرجا خواهد ماند. البته در این ساده نگری ابتدای انقلاب، احکام اعدام ها را هم می توان جا داد. به این معنا که سطحی نگری بوده که گمان می کردیم با اعدام می توان جلوی تندروی ها را گرفت که در این دامنه، تبرئۀ رئیسی هم در آن می گنجد. و این جوابی است به کسانی که از درون نظام و در حوزه، با اشاره به سخنان منتظری، این انتقاد را بر او وارد می کنند و آن را نقطۀ ضعفی بر سر راه رهبر شدن او می دانند. به آنها گوشزد می کند که همۀ ما، از جمله خود من در آن حوادث شریک هستیم، و این نکتۀ دیگر اعتراف به "سطحی نگری" می باشد. نکتۀ دیگر هدفش از این اعتراف به سطحی نگری ابتدای انقلاب چه می تواند باشد؟ آیا می خواهد ناکامی های نظام را با سطحی نگری توجیه کند و به نوعی دستان هدفمند مجموعۀ حاکمیت را پاک گرداند؟ یا در نظر دارد سطحی نگری را در سطح حاکمیت رها ساخته و به ژرفنگری یا "شعور" به آن معنا که در مقالۀ "اهمیت کاربرد شعور در زندگی روزمره" که روز قبل از این سخنرانی منتشر شد، را به اجرا گذارد؟ در این صورت اما نمی بایستی "آزادی" را از شعار انقلاب حذف می کرد.
نتیجه ای را که می توان از آنچه گذشت گرفت، این است که
تمامی جناح ها در آن سطحی نگری شریک هستند و وضعیت موجود نتیجۀ همان سطحی نگری
عمومی است. روحانیان مخالف رهبری رئیسی آگاه باشند که به قصد تضعیف او بر اعدام ها
انگشت نگذارند زیرا خود، در آنها شریک او هستند. نکتۀ دیگر آنکه "آزادی"
در دستور کار نیست و چنانچه آزادی هائی که به نظر برای آرام کردن جامعه لازم به
نظر می رسند، موهبتی است که از جانب رهبری به مردم داده می شود و به
"آزادی" مورد نظر انقلاب ربطی ندارند. به این ترتیب گمان می برد با
تغییر مدیران، تحولی اساسی ایجاد خواهد شد که به نظر می رسد ادامۀ همان سطحی نگری
ابتدای انقلاب باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر