این وبلاگ به جای وبلاگ "بیان نو" که توسط حاکمیت مسدود گردیده راه اندازی شده است

"این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است" ____________________________________________________________________________________________________

۱۴۰۰ خرداد ۲۴, دوشنبه

تغییر ماهیت انتخابات و از حیز انتفاع ساقط کردن تحریم

 

این روزها شاهد موج گستردۀ تحریم انتخابات هستیم. گسترده تر از گذشته. اما با یک تفاوت چشم گیر که معنای تحریم را دگرگون ساخته است. بخشی از هموطنان که در امتداد رژیم سابق هستند، اصولا با انتخابات آزاد سر و کاری نداشته و ندارند و تحریم انتخابات را ابزاری برای جنگ قدرت تلقی می کرده و می کنند، و از ابتدا تحریم می کردند. گروه های دیگری هم بودند که پس از اولین انتخابات ریاست جمهوری و شروع تقلب و دخالت در روند انتخابات، رأی دادن را تحریم می کردند. به دلیل این که در گذشته اصل تحریم نفی یک رویۀ خلاف استقلال و آزادی بود، در آن شرایط، از سوی تفکرات و جریانات استقلال و آزادی به مثابه یک مقاومت در برابر استبداد به حساب می آمد. به این ترتیب، تحریم انتخابات به یک روند دائمی منجر شده بود، هرچند اصل انتخابات فرمایشی قلّابی بوده باشد. این بار با تحریم انتخابات توسط مهره های اصیل نظام ولایت فقیه نظیر تاج زاده، فائزه هاشمی رفسنجانی، احمدی نژاد و... ، تحریم انتخابات رنگی جدید به خود گرفته و تحولی اساسی کرده و به ابزار تقابل قوا بین جریانات درون نظام تبدیل گشته است. شاید یادآوری این امر لازم باشد که تحریم انتخابات با رأی ندادن یک ماهیت ندارند، به این ترتیب که تحریم یک امر سیاسی-اجتماعی است که از سوی فرد یا سازمان سیاسی به مردم پیشنهاد می شود. اما رأی ندادن یک تصمیم شخصی است که به دلایل زیادی از جمله تحریم آن از سوی مراجع مورد اعتماد مردم می تواند گرفته شود. آنچه اصالت و کاربرد دارد، همین رأی ندادن فرد می باشد، خواه در پی تحریمی صورت گیرد و خواه تصمیمی شخصی باشد. همانطور که گفته شد، تصمیم تحریم چه از سوی فرد و یا گروهی گرفته شود، تصمیمی سیاسی می باشد که با هدفی روشن در پی تحلیلی از اوضاع موجود برای رسیدن به آن هدف در زمان و مکان مشخص گرفته می شود. این تحلیل سیاسی در زمان و مکان، بر پایۀ نتایج احتمالی تحریم گرفته می شود. مثلا به عنوان اعتراض به آزاد نبودن انتخابات و فشار آوردن به حاکمیت برای برگزاری یک انتخابات سالم. اما در حالی که بخشی از درون نظام، تحریم را به مثابه یک ابزار فشار بر بخشی دیگر اعمال می کند، دیگر هدف تحریم را سرقت شده باید تلقی نمود و گروه ها یا شخصیت های سیاسی از این به بعد باید فقط انتخابات را قلّابی بخوانند و تصمیم به رأی دادن را فردی بدانند و به خود افراد محول گردانند. زیرا در این حالت، جبهۀ سیاسی جدیدی ایجاد خواهد شد که در آن، بخشی از درون نظام و بخشی از خارج نظام در آن حضور خواهند داشت که معنای سیاسی آن، به دلیل کوتاه آمدن بخش خارج از نظام از اصول خود، جذب نیروهای سیاسی مخالف، از سوی نظام می شود. این امر جز به سود روند موجود نمی انجامد و پیامد آن شرکت بیشتر در انتخابات خواهد بود. علاوه بر اینها امر مهمی که باید به آن توجه داشت این است که بنابر قانون اساسی و تجربۀ پس از انقلاب، نه رأی دادن و نه رأی ندادن تغییری اساسی ایجاد نمی کند.

کسانی این تحریم درون نظامی را به فال نیک گرفته و به آن امید بسته اند و می گویند کسانی که از نظام بریده اند تحول کرده اند و باید مقدم آنها را محترم یا مغتنم شمرد. متأسفانه باید گفت که این برداشت یک ساده نگری بیش نیست، ساده نگری ای که از پس از انقلاب کشور را به این فلاکت کشانده است. می گویند انسان تغییر می کند و باید این تغییر را به فال نیک گرفت. درست است که انسان می تواند رشد کند و گذشتۀ مخرب خود را ترک گوید، اما بر او است که آن را با کردار خویش نشان دهد و ثابت کند، نه اینکه ما به وکالت از او تصمیم بگیریم ادعاهایش را بپذیریم و برای چندمین بار فریب بخوریم. ساده اندیشی این است که ادعاهای دیگران را بدون جبران و آزمایش بپذیریم. علاوه بر آن، بر جدا شدگان از نظام است که باید جذب بدیل شوند و نه برعکس آن. این پرسش از این افراد جا پیدا می کند که هر گاه رئیسی ادعا کند رشد کرده و تغییر کرده و دیگر حکم اعدام صادر نمی کند، به همین راحتی از او می پذیرند که از اصلاح طلبان؟ علاوه بر این ها کسانی از درون رژیم که انتخابات را تحریم کرده اند، علائق خود را به سلطه گران اجنبی پنهان نمی کنند و همچون ستون پنجم آنها در کشور عمل می کنند. مگر غصۀ رفتن ترامپ خوردن و تشویق تحریم مردم نقش ستون پنجم را بازی کردن نیست؟ اگر نیست چه نامی دیگر می توان بر آن نهاد؟  در این صورت این چگونه تغییری می تواند تلقی شود که به آن دل ببندیم؟

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر