این وبلاگ به جای وبلاگ "بیان نو" که توسط حاکمیت مسدود گردیده راه اندازی شده است

"این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است" ____________________________________________________________________________________________________

۱۳۹۶ دی ۲, شنبه

انقلاب نمرده است، گزینه ای بر میز خامنه ای

در آخرین تابستان نظام گذشته، در محله ای نسبتا فقیر نشین، مردم به شعبۀ یک بانک حمله کردند و موجودی صندوق آن را که پول زیادی بود از بانک خارج کردند. یکی از کارمندان به مردم التماس می کرد که این پول ها مال مردم است و بردن آن ها از نظر شرعی حرام می باشد. من که نظاره گر این ماجرا بودم، تآسف فراوانی می خوردم که چگونه مردم باحرص و ولع پول هائی را که به آنان تعلق نداشت غارت می کنند. اما پس از لختی هاج وواج شاهد حادثۀ غریبی شدم و همان جا پیروزی مردم برایم مسجل گشت. مردم پول ها را وسط خیابان ریختند و آن ها را به آتش کشیدند. باد مقداری ازاین پول ها را پراکنده کرد، مردمی که نظاره گر بودند به دنبال پول ها رفتند، باز با دلی چرکین با خود گفتم چرا عده ای سود جو همواره به دنبال منافع شخصی اند که متوجه شدم آنان هم پول های جمع کرده را برای سوزاندن به سوی آتش می آوردند. گذشته از این که سوزاندن پول ها در اصل کرداری عاقلانه نبود، اما در آن وضعیت انقلابی، به یقین مردم پول را نه، که مظهر بی عدالتی و سلطه و فساد را به آتش می کشیدند. خود را از قید بندگی مادیات رها، دست در دست هم به دزدی و چپاول و اختلاس وتجاوز نه می گفتند.
پس از چهل سال، ایران امروز تفاوتی فاحش با آن زمان پیدا کرده است. و این وضعیت موجود، نماد پیروزی بزرگ سلطه گران بر آن انقلاب می باشد. با تئوری های بی پایه و اساسی نظیر "دائی جان ناپلئون"، "تئوری توطئه" و... توانائی ژرف بینی فعالان ما را کم کردند تا با ادامۀ تلاش هائی نظیر"طرح ماهان" (اشاعۀ خرافات درمیان مردم ) سازمان اطلاعات اسرائیل و... و پیشنهاد اضافه کردن اصل ولایت فقیه توسط کارگزاران شناخته شدۀ انگلیس (حسن آیت) به پیش نویس قانون اساسی، سنگ بنای این دگرگونی اجتماعی را کار گذاشتند. شاید لازم به توضیح باشد که در تمامی جوامع بشر، افراد سود جو ونالایق و متجاوز همواره وجود داشته و خواهند داشت، کافی است با برنامه ریزی منظم و حساب شده، زمینۀ اجتماعی به قدرت رسیدن آنان را فراهم آورد و جامعه را به سقوط کشاند. می توان با انواع طرح هائی که بخشی از آن ها در بالا آمد، و ایجاد جنگ و وضعیت غیر عادی آن ها را به اجرا گذاشت و وضعیت اجتماعی ایران امروز را از آن انقلاب به وجود آورد. بدون اجرای این روند، محال است ابرقدرت سلطه گر بتواند سلطۀ خود را به دست سلطه گر وطنی اعمال نماید.
امروز ایران در وضعیت بغرنجی قرار گرفته است. از کارتن خواب یا قبر خواب گرفته تا «رهبر» کشور، ازبدی اوضاع می نالند و در این میان، احدی یارای انجام کم ترین تغییر و تحول وتحرک به سوی بهبودی و رشد را ندارد. تنها فعالان جدی در کشور، چپاولگران اموال عمومی و قاچاقچیان و اختلاس گران و قاضی های رشوه ستان و روحانیان خرافات پروراند. و همین ها، روشنگران و انسانیت دوستان مستقل و آزاد را سلاخی، و اگر نتوانستند، سانسور می کنند تا راه را بر کم ترین تحول ببندند. رانت خواری و فساد وبی لیاقتی آنان  چنان اثر مخربی بر اقتصاد کشوروارد آورده که نه تنها امیدی به بهبود آن وجود ندارد، بلکه کشور را در آستانۀ انفجارهای اجتماعی قرار داده است. اما نقش مردم هم در بوجود آمدن این وضع، وهمچنین در تغییر و تحول دادن آن غیر قابل انکار می باشد. مردم می توانند با تغییر دادن در روابط اجتماعی خود، جامعه را متحول کرده تا در پی آن مسائل و مصائب موجود، حل شدنی و چاره جوئی شوند. در صورتی که مردم همچنان در روابط قوا زندگی را ادامه دهند، اوضاع به خودی خود، تغییر نخواهند کرد و مسائلی جدید روز به روز بر مسائل موجود افزوده می گردند. در کم توجهی مردم و روی آوردن به شورش بی هدف، حاکمان را بر سر دوراهی قرار داده یا به زودی قرار خواهد داد: یک راه انتخاب خودکشی با ادامۀ این وضعیت است، و راه دیگر، دست زدن به راه و چاره ای برای خروج از بحران موجود می باشد.
انتخاب خودکشی زمانی می تواند صورت گیرد که انتخاب کننده یک فرد باشد.  درچنین موقعیتی، بنابر تجربۀ تاریخی، مستبد براثر افسردگی به پیشواز مرگ می رود و کشور را با نابودی خود به ویرانه می کشاند. چنانچه برطبق قانون اساسی، «رهبر» کنونی ایران تنها تصمیم گیرنده باشد، باید به انتظار فاجعه ای بزرگ نشست. اما شواهد گزارش می دهند که «رهبر» کنونی همچون «رهبر» قبلی از چنین موقعیتی برخوردارنیست و به نوبۀ خود تحت فشار افراطیون و حوزۀ علمیه قرار دارد. بنابراین، نظام باید برای خروج از بحران موجود، به دنبال راه و چاره ای برود.  با قبول این فرضیه، دو راه پیش پای نظام وجود دارند. یکی دست زدن به اصلاحات و دیگری آماده کردن نظام برای ایجاد تحولی اساسی.
در مورد گزینۀ اول می توان ادعا کرد که وضعیت موجود، خود مولود بیش از سی سال به اصطلاح "اصلاحات" می باشد و رئیس حکومت فعلی برای همین هدف منتصب شده است و رأی دهندگان هم با همین امید به او رأی داده اند. این راهم باید یادآوری کردکه خواست های مردم در این مدت در سطحی پائین وبی ارزش، نظیر شل کردن حجاب و تقلب نکردن در انتخاباتی که با وجود نظارت استصوابی اساسش بر تقلب استوار می باشد، و از این قبیل بوده است. اکنون که فساد حاکمیت وضعیت اقتصادی را به بحران کشانده و نا رضایتی عمومی سربیرون آورده است لزوم اصلاحات اساسی را ایجاب می کند. اما فساد و نارسائی ها به حکومت ختم نمی شوند و کل نظام، قوۀ قضائیۀ تحت سیطرۀ حوزه و مجلس را هم در بر می گیرد. به این ترتیب اولین قدم اصلاحات باید فساد زدائی باشد. اما فساد زدائی نیازمند تغییر ساختار نظام است. چرا که باید محورآن که قدرت متمرکز فسادگستر است، جای خود را به حقوق بسپارد. وگرنه، در این نظام، ولو افراد سالم و فسادستیزی هم باشند – که بسیار نادر هستند - ، حتی توانا به محدود کردن فساد نیز نمی‌شوند. به این دلیل و دلایلی دیگر که برای کوتاه کردن مطلب از آن ها می گذریم، اصلاحات در یک چنین وضعیتی غیر ممکن به نظر می رسد. شاید به همین دلیل باشد که چندین سال پیش، خامنه ای در سفری به یکی از شهرستان ها، در گفتگو با دانشگاهیان گفت: ایران احتیاج به یک انقلاب دارد و آن باید از دانشگاه شروع شود.
درصورتی که اعتراضات مردم وسعت گیرند، فرصتی می شود برای خامنه ای تا با وارد کردن نیروهای نظامی به صحنه، با حوزه و اصلاح طلبان تصفیه حساب کند. اما به دست گرفتن قدرت توسط نیروهای نظامی، حتا اگر تلفیقی باشند از ارتش و سپاه، خطر یک کودتای نظامی را ازمیان نمی برد. به علاوه با وارد آوردن نظامیان به صحنه، نه تنها مسائل عدیدۀ موجود حل نشده باقی می مانند، بلکه کشور را با مسائل جدیدی، به خصوص از سوی سلطه گران، نظیر تحریم های جدید روبرو خواهد کرد. با این اوصاف آیا بن بست کامل است؟ وباید به انتظار سقوط کشور نشست؟
در این مقطع، بایک حرکت می توان به پیروزی های بزرگی دست یافت. چه در میدان داخلی و چه در صحنۀ خارجی تحولات بزرگی را درپی خواهد داشت و تاریخ جهان از آن یاد خواهد کرد. در کوتاه ترین مدت همبستگی ملی را به کشور باز خواهد آورد ونیروهای خفتۀ جوانان را بیدار خواهد کرد و تلاش را در کشور، برای سازندگی به کار خواهد انداخت. با درس گرفتن از تجربۀ چهل سال گذشته، مردم میدان خالی در اختیار فاسدان و مستبدان و شیادان و چابلوسان نخواهند گذاشت. آرزوی دیرینۀ ملت، یعنی استقلال و آزادی دست یافتنی می شود و باتلاش مردم، زندگی در آسایش و آرامش معنی پیدا خواهد کرد. احترام ملت نزد جهانیان بالا خواهد رفت و ایران به مثابه یک الگو، منطقه و بلکه جهان را دگرگون خواهد کرد. اما این حرکت چیست؟
بازگشت به ابتدای انقلاب، قبل از تشکیل مجلس خبرگان. اعلام این حادثۀ بزرگ از سوی خامنه‌ای تمامی جناح های نظام را در برابر عمل انجام شده و در برابر مردم قرار خواهد داد. این عمل مسلما در تاریخ ماندگار خواهد شد. شور و هیجان و مسئولیت پذیری مردم باز خواهند گشت و بار دیگر مردم خود را صاحب کشور حس خواهند کرد. آن چه مسلم می باشد، اعلام این حادثه سلطه گران که به انتظار ازهم گسستن کامل ملت نشسته اند را خوش نخواهد آمد و بیکار نخواهند نشست. اما نیروهای نظامی و امنیتی همانند ابتدای انقلاب شانه به شانۀ مردم با توطئه ها مقابله خواهند کرد. این بار انقلاب با تجربه ای چهل ساله با متانت و به دور از هیجانات خام به پیش خواهد رفت و زندگی نوی را برای مردم تدارک خواهد دید. اما درواقع بینی، نمی‌توان به انتظار به خود آمدن خامنه‌ای نشست. نه می‌توانیم به انتظار بنشینیم که او وضعیت را درک کند و به این رهنمود عمل کند و نه می‌توانیم کشور را به حال خود رها کنیم تا سقوط کند. اما مردم خودشان می‌توانند دست بکار تغییر دادن خود بشوند تا در جامعه تغییر ایجاد شود. مردم خود را شهروندان صاحب حقوق و خشونت زدا کنند تا که استبداد از عمل باز ماند. پیش از انقلاب و در دوران انقلاب، همه، از مراجع گرفته تا شخصیت‌های سیاسی، در رابطه با موقعیتی که نزد مردم داشتند تعریف می‌شدند. تنها شاه و دستیاران او بودند که به داشتن منزلت نزد مردم بی‌اعتناء بودند. آنان وقتی صدای انقلاب را شنیدند که دیر شده بود. یکبار دیگر مردم باید رویه‌ای را در پیش بگیرند که همگان در پی آن شوند تا که منزلتی نزد آنها بدست بیاورند. اگر مردم موفق شوند خشونت را بی‌نقش کنند، مستبدان را از کرده پشیمان می‌کنند و اطمینان از تحول مطلوب، قطعی می‌شود. اطمینان از این که استبداد دیگر قابل تجدید نگردد هم قطعی می‌شود.   
آن چه در این میان از اهمیتی زیاد و سرنوشت ساز برخوردار می باشد، زمان است. هنوز برای انجام این حرکت دیر نشده و مردم هنوز در مرحلۀ خشونت و انتقام جوئی قرار ندارند. ورود جامعه به این مرحله، امید برای نجات کشوررا بسیار ضعیف می گرداند. 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر