ودلیل عجله بر انجام
کودتا
ایران هنوز از کشاکش حل
بحران های ناشی ازانقلاب بیرون نیامده بود که با جنگی گسترده ازسوی همسایه خود با
پشتیبانی بیدریغ سلطه گران مواجه گشت. مردم ایران باید هرروزه بامرور حوادثی که
درسه ساله اول انقلاب رخ داده اند و به استقرار دوباره استبداد انجامید، حقایق را
جانشین ذهنیت خود سازند تابتوانند نقطه پایانی بر استمرار استبداد دراین مرز و بوم
بیابند. مستندی را به نام بهتان ساخته
حسین باستانی دیدم که در آن سخنانی از خمینی را بازپخش می کند، او میگوید: «این
تهمتی که ازگناهان کبیره است در یک همچون مواردی جایز میشود و در بعضی موارد واجب
میشود» و همچنین، «برای حفظ اسلام و برای حفظ نفوس مسلمین واجب است دروغ گفتن هم
واجب است شرب خمرهم واجب است». همچنین در کیهان 17دی 1366 درهمان مستند ازقول او
آمده است: «حکومت مقدم بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است». البته
ازاین نوع فتواها از زبان او و دیگر فقه سالاران بارها شنیدهایم وموضوع تازهای
نیست. آن چه مهم است اما بیتفاوتی ما مردم در قبال این نوع تفکر وقبول ضمنی آن میباشد که
جای آن در این مستند بسیار خالی میباشد. مسئولیت این عملکرد در طول تاریخ نه تنها
برگردن گوینده است که بار بیشتر آن بردوش مردمی است که در برابر آن تفکر بیتفاوت
و بدتر از آن همدستی درشیوع آن و باز هم از آنها بدتر، قضاوت برپایه همان تهمت ها
میباشد. مامردم هستیم که باپذیرش تهمت، مشوق تهمت زن میشویم و او را در این کار
زشت یاری میرسانیم. اگرادعا شود که وضع بحرانی کنونی کشور نتیجه همین قبول بهتان
و تهمت وشایعه وقضاوت بدون خردورزی وتفکر وتأمل از سوی مردم است گزافه گوئی نیست.
در زمان جنگ، درماه های اول که نیروهای دشمن
زمین گیرشدند و ارتش براوضاع مسلط شد، شایعات شروع شدند و به دنبال آن تهمت خائن
بودن به منتخب مردم از سوی مخالفان او شروع گشت. و این کارها تحت فرمان خمینی برای
«حفظ حکومت روحانیان» انجام میشدند. ترس از پیروزی به فرماندهی بنیصدر موجب شد
تا برنامه حذف او را در دستور کار قرار دهند. بامروری دوباره از روند جنگ به اهمیت
این شایعات و تهمتزدنها پی می بریم. چند نمونه کوچک نشان میدهند که اشغال
خرمشهر در واقع با شیوع شایعه سقوط آن شهر شروع شد:
● رئیس جمهور در گزارشات
روزانه خود در تاریخ 03/07/59 مینویسد: «...
بعد به ديدار از جبهه عين خوش رفتيم جايی كه عراقیها مدعی بودند گرفته اند و 100
كيلومتر هم آن طرف تر آمده اند. هليكوپتر در نزديك امامزاده ای به زمين
نشست. مردم آن منطقه به پيشواز آمدند و اسلحه میخواستند برای اينكه بتوانند با
دشمن بجنگند....
● بعد از ظهر گفتند كه مردم
خرمشهر دارند شهر را تخليه ميكنند و هر آن ممكن است شهر سقوط كند و من تصميم گرفتم
از اين دو شهر بازديد كنم و
سوار يك جيپ آهو شديم و راه افتاديم محافظی هم ما در اين وقت نداشتيم و اتومبيل
هايی كه ما را همراهی كنند نخواستيم و راه افتاديم.... از آنجا به خرمشهر رفتيم.
در خرمشهر ديديم فرق بين ديده و شنيده بسيار است، آنچه میشنيديم و آنچه را
میبينيم يكی نيستند. خرمشهر سقوط نكرده بود. ما به خرمشهر
رفتيم در نزديكی آنجا يك عرب مسلحی از هموطنان ما آمد و گفت اينجا خبری نيست
برگرديد فرمانداری كه ستاد آنجاست. درگزارش روز بعد، 04/07/59 مینویسد: «... با
امام ديدار كرديم. امام چهره بشاشی داشت و بسيار از سفر خوزستان راضی
بود. وضع را برايشان تشريح كردم. گفتم به اينكه ارتش ما خوب
مقاومت كرده و اين شنيده ها نادرست است و با آنچه انسان میبيند نميخواند. گفت
پس اين اخبار چيست كه ميگويند اينجا سقوط كرد، اونجا سقوط كرد؟گفتم اين اخبار را
آدمهای نادان و ناشی و مسئولين محلی ميسازند و میگويند و برای خودشان و ديگران
اضطراب درست ميكنند، كه واقعيت ندارد. من جبههها را رفتم و يك
به يك بازديد كردم كه هم روحيه قوی است و هم وضع خوب است و ارتش ما خوب مقاومت
كرده است».
اینها
نمونه چندی از شایعاتی بودند که بابرنامه و هدف بدون توجه به خطرحضور دشمن برای
تمامیت عرضی کشور از سوی قدرت مداران فاسد برای تضعیف فرماندهی کل قوا ساخته میشدند
وتوسط بخشی از مردم، بدون بررسی و خردورزی دامن زده میشدند. باهمین شایعات زمینه
کودتا و استقرار استبداد را فراهم آوردند. خمینی هم خودش از این توطئهها اطلاع
داشته است. چراکه توطئه گران نزد او از برنامههایشان میگفته اند. بنابر گزارش
زیر، او به آن اذعان میکند. رئیس جمهور درگزارش 16/08/59 مینویسد: «... درهرحال
به تهران رفتیم به منزل امام رفتیم... به او گفتم و گفتم كه اگر ما را به حال خود
بگذارند و نيروهای مسلح را به حال خود بگذارند و روحيه ها را خراب نكنند، ما موفق
و پيروز میشويم. اگر بخواهند به طور مرتب روحيهها را خراب بكنند ما پيروز نمی
شويم و شكست میخوريم و اين شكست سرنوشت ايران را دگرگون خواهد كرد. ايشان گفتند
كه نه، شما مطمئن باشيد كه قدر زحمات شما معلوم است و آن ها هم كه برای انجام كاری
به اينجا آمده اند گفتم كه يك عده رفتهاند آنجاو فداكاری می كنند و
شما هم اينجا نشسته ايد و نقشه ميكشيد. به هرحال من به ايشان گفتم
اين عده علاوه بر اينكه نشستهاند و نقشه میكشند اسباب ومقدمات ضعف را هم خودشان
فراهم آوردهاند و مقصر اين وضع آن ها هستندو متهم آ نها هستند. حالا
اينها طلب كار هم شدهاند و میخواهند به خيال خودشان فرصت را مغتنم بشمارند.
اين را به شما بگويم اگر اينها موفق بشوند و تزلزلی در اين روحيهای كه
الان بوجود آمده بوجود بياورند، قطعاً نيروهای مسلح ما كارايی خودشان را از دست
خواهند داد و شكست حاصل خواهد شد...».
بعداز اشغال خرمشهر و مدتی آرامش در مرزها،
نیروهای ایرانی چند تک موفق انجام دادند که چهره جنگ را عوض کرد. قدرت طلبان داخلی
که بر سر گروگانها با ریگان و بوش (اکتبر سورپرایز) معامله کرده بودند و پیروزی در
جنگ و خطر فاش شدن معامله پنهانیشان آنها را سخت نگران سرنوشت خود کرده بود، تخریب
رئیس جمهور را شدت بخشیدند و با تهمتهای ناروا و پخش آن توسط روحانیان دست نشانده،
زمینه کودتا را آماده ساختند. محمود جمالی نماينده مردم كاشان در مجلس و چهره
نزديك به حزب جمهوری اسلامی از تصميم شورای فرماندهی سپاه برای ارسال پيام تبريك
به رهبر انقلاب به جای فرمانده كل قوا به نشریه جوان (31 /3/90) ميگويد: «در اواخر
ماه ارديبهشت در جبهه ها دو تا عمليات موفق و پرشور و حال داشتيم. يكی
در منطقه مرزی شمال قصرشيرين كه ارتفاعات استراتژيك گاميشان را از دست عراقیها
درآود و تجهيزات و اسير هم گرفت. و يكی در خوزستان منطقه سوسنگرد كه
ارتفاعات مهم و راه گشای ﷲاكبر را آزاد كرد. ما
با توجه به شرايط بنیصدر، از حضرت امام كسب تكليف كرديم كه به امام پيام تبريك
بگوييم و از بنیصدر عبور
كنيم؟ احمدآقا از امام استفسار كردند و پاسخ مثبت آمد. در شورای عالی سپاه حمل بر
اين شد كه بنیصدر از چشم مردم افتاده و آقا به زودی ايشان را از فرماندهی كل قوا
عزل خواهند نمود و همين شد كه تبريكات به سمت امام جهت پيدا كرد». این ادعا اولا
نشان میدهد که از دید شورای سپاه، رئیس جمهور مقبول مردم بوده است که حالا «ازچشم
مردم افتاده»! ثانیا، باید بگویند رئیس جمهوری که شب و روز خود را در جبهههای جنگ
با مردم برای دفاع از کشور میگذراند چگونه می تواند از «چشم مردم» افتاده باشد؟ در
حقیقت، وارونه این ادعا صحت داشت. زیرا سنجش افکاری که در همان زمان انجام شد و در
روزنامه لوموند نیز انتشار یافت، حاکی از بالا رفتن درصد محبوبیت رئیس جمهوری به
82 درصد و پایین آمدن محبوبیت خمینی به 47 درصد بود. خمینی که نمیتوانست این تحول
مردم را تحمل کند، پایان جنگ در پیروزی و خطر لو رفتن سازش محرمانه با امریکا را
برای خود و دستیارانش مرگبار میدید و بر انجام کودتا جازم میشد. این شد که
روزنامهها را فلهای توقیف کردند. فرماندهان نظامی را به حضور خمینی احضارکردند. شروع
به واردکردن تهمتهای ناروا به همکاران بنیصدر کردند. به خمینی القاءکردند که
اگر بنیصدر جنگ را تمام کند، او که امروز اگر روحانیت با او طرف شود، او پیروز میشود،
سوار تانک هایش میشود و به تهران میآید، آن وقت شما نیز حریف او نمیشوید. او
نیز دستور کودتا را صادر کرد. هاشمی رفسنجانی، در عبور از بحران میگوید خمینی
دستور داد مجلس زودتر کار بنیصدر را تمام کند. مجلسی که با تقلب در انتخابات و
به زور خمینی تشکیل شده بود، آلت فعل او در کودتا شد. وهمه این ها در سایه فتاوی
مرجع دینی مبنی بر وجوب زدن تهمت، دروغ، شایعه و بهتان و...وبهت وسکوت وتردید مردم
در پذیرش دستورات «دینی».
اگر خمینی تهمت و درغ گفتن را برای پیش برد اسلام جایز میداند، این جایز دانستن یک زیر بنائی دارد و ایشان حتما بر اساس یک گفتهائی و یا نوشته شده هائی حال یا بقول خودشان حدیث یا روایت این عمل زشت را جایز میداند. شما دقت کنید در مورد تمام این گونه صحبت ها که پیرامن همین مسا ئل میباشد ، شما هیچ گونه اعتراضی از بقیه هم لباسیان ایشان مشاهده نمیکنید ، بر فرض که یکی دوتا پیداشوند و نظری روی این نظر خمینی بخواهند بدهند ، اصل مطلب را رد نمی کنند ، بلکه با طرح این که، البته راویان دیگر از قول حضرتش طوری دیگر مطرح کرده اند واز این قبیل برخورد ها.
پاسخحذفنتیجه میخواهم بشما بگویم این دسک دومبگ ها که برای من شما و در سایر نقاط دنیا و زمان های مختلف از همان مبدئ آن که از تشکیلات یهودی گر، مسیحی گری و آخریش اسلام ، تمام اینها ساخته پرداخته خود انسان ها بوده و هست بی برو بر گرد در آینده که شاید ما نباشیم بشکل فرم های دیگری ظاهر خواهد شد . لذا بخاطر اینکه مطرح کنندگان چنین اخبار احادیث بهدف خود نائل شوند نام دین فرستاده از طرف خدا و از آسمان آمده و یا جبر ئیل از طرف خدا یا الله آورده، خورد بندگان خدا میدهند این مطالب که خمینی و امثال او میگویند از مغز ذهن خوشان نیست زمینه دارد. لذا باید بریشه برخورد کرد و شما این را بدانید تا زمانیکه در بر این پاشنه میگردد اوضاع همین است غیر از این نیست . دقت کنید در بعضی از کشور های اروپائی که تا قبل از رونساس دچار این آشفتگی که امروز کشور های اسلامی و یا امریکای جنوبی و یا در آفریقا بآن گرفتار هستند روبرو بودند گر چه هنوز هم در همین کشور های پیشرفته و رونسانس ایجاد شده کم بیش خرافات وجود دارد، اما با رونسانس و مبارزه روشنفکران واقعی حنای اینگونه حقه بازان و دروغ دغل ساختن را کمرنگ کردند تا توانستند سر نوشتی بهتر از ما را داشته باشند . ما شتر را گم کرده ئیم بدنبال افسار آن میگردیم.
شیپور را از سر گشادش در آن میدمیم. باشد که شاید روزی بیدار شویم.
کاربرگرامی، مقاله "خطای دید" را درجواب کامنت شما نوشته ام. فرق است بین یک دین یا یک مرام با یک انسان. همان طور که سوسیالیزم بااستالین فرق دارد و لیبرالیسم با تاچر و ریگان و ترامپ فرق دارد، اسلام و یاهردین دیگری با آخوند و کشیش و خاخام یکی نیست. این انسانها بودند در غرب که در خودشان رنسانس کردند، نه در حضرت عیسی یا انجیل. بنابراین باید توجه را به انسانی که فریب خمینی را می خورد جلب کرد نه به دین حمله کرد.
حذفجناب قد سی شما بمن بگوئید این حذب ها یئکه بنام دین خورد ملت ها میدهند دین؟ موسی ، دین؟ مسیح دین؟ بودا دین؟ زرتشت،؟، دین اسلام ؟از کجا آمده ریشه آنها از کجاست ؟ آیا شما واقعا معتقد هستید ریشه آسمانی دارد و خدائی یا الله هی در آسمان آسمان ها نشسته و هر از چند هزار سال یکی را برای هدایت بشر میفرستد. طبیعی است بین دین و یا مرام با انسان ها فرق میکند سوسیا لیسم ، فا شیسم ، لیبرالیسم و...همه ایسم ها را مگر خارج از فکر و اندیشه انسان ها بوده و هست ؟ برای مثال شاید شما مطلع باشید حدود 200 سال پیش در ایران کشور ستم دیدمان یک حذبی یا مرامی و یا دینی هر چه میخواهید نام بگذارید بنام بها ئی یا بابی توسط یک آخوند بنیان گذاری شد و اکنون هم طرفدارانی دارد جمهوری اسلامی هم دوشمن سر سخت پیرووان آن میباشد. میدنم شما هم این مرام و مسلک و بقول بنده حذب را بعنوان دین نمی شناسید و عنوان دین بآن نمیدهید ، و حتما آنها را هم نجس میدانید. بگذریم .اگر قرار باشد این یک مسلک و یا هر چیز دیگری که شما بآن عنوان میدهید فر قش با بقیه مرام و مسلک ها که ببنده و جناب عالی سایر انسان ها بعنوان پدیده دین جا زده اند چیست؟ مدعی و آورنده این حذب تشکیلات باب بهائی هم آخوند های کله گنده حوزه علمیه؟؟؟؟ بودند. باز هم میگویم طبیعی است سوسیالیسم با استالین فرق دارد ولی سو سیا لیسم را کی مطرح کرد انسان ها یا بنظر شما خدای سوسیالیسم ویا کمونیسم را خدای یا الله کمونیسم. بهرحال لطفا از جواب طفره نروید و بمن بگو ئید ریشه این پدیده ها ئیکه شما نام آنرا دین گذاشتیید کجاست. جهت اطلاع شما بگویم من یکبار از جنابی که خود را در مسائل مذهبی صاحب نظر میداند سوال کردم ، آیا این ادیان میتواند ساخته دست خود اانسان ها باشد ؟ متاسفانه من جوابی کامل و قانع کننده از ایشان در یافت نکردم.
پاسخحذفکاربرگرامی، اساس سئوال شما این است که خدا یا به قول شما الله هست یانیست؟ فکرمیکنم از زمانی که بشروجوددارد، برایش این سئوال مطرح بوده است زیرا موجودی است که تعقل میکند. نه کسی تاحالا توانسته ثابت کند هست ونه کسی توانسته ثابت کند که نیست. اما کسانی که می گویند هست، سئوال دیگری مطرح می کنند که برای آن هم تا کنون جواب علمی داده نشده است. این سئوال این است که اگر خالقی وجودندارد، پس جهان چگونه به وجودآمده است. البته کسانی سعی کرده اند جوابی برای آن بیابند اما از علم به دورند و هنوز در فرضیه مانده اند. بنابراین کسانی که اعتقادندارند باید به دو سئوال پاسخ گویند که کارشان مشکل تراست.
حذفدرهرحال این که خداهست یا نیست چیزی را عوض نمی کند. اما درمورد ادیان، ادیان برای تنظیم روابط اجتماعی و اخلاق خوب آمده اند. کسی که متجاوز است دین دارنیست. به همین سادگی.کسی که حقوق خودش ودیگران را رعایت نمی کند، دین دارنیست.حالا شمامیتوانیدبگوئید که به خدا اعتقاد ندارید اما دروغ نمی گوئید و تجاوز نمی کنید و... همان کافی است و نه خدا(اگروجوددارد) به تائید شما محتاج است ونه ظاهرا شما به وجود او. اگر دینی هم تجاوز به حقوق را تبلیغ کرد دین نیست و دروغ می گوید. امیدوارم روشن و صریح نوشته باشم و از جواب طفره نرفته باشم.
من از شما نخواستم وجود خدا یا الله را برای من ثابت کنید ویا اینکه فرق بین الله و خدا چیست ، این سوال من از شما نبود .من هم در این پدیده که خدا هست یا نیست و اسبات آن با شما موافق هستم . من خودم در حال حاظر بوجود خدائی و یک نظم دهنده ئی بجهان هستی اعتقاد دارم .این پدیده ئی میباشد که هر انسانی دلئلی برای خود دارد و مطرح میکند. من وارد این بحث نمیشوم . اماسوال من از شما این بود که بمن بگوئید شما بر این باور هستید که ، ادیان را خود انسان ها ساخته اند یا طبق گفته طرفداران آن آسمانی هستند و جبرئیل ، میکا ئیل و... اینها بفرد خاصی دستور تبلیغ آنرا داده اند ؟ من برای شما این مطلب را هم نوشتم ، که این سوال را از یکی از کسا نیکه خود را صاحب نظر میداند مطرح کردو و ایشان جواب قانع کننده ئی بمن نداد .
پاسخحذفمن براین باورهستم که خدا وانسان ازهم جدا نیستند. انسان تولید خدااست. نفس انسان از جنس خدااست. بنابراین تماس انسان و خدا موضوعی طبیعی به نظر من می رسد. برای اطلاع بیشتر به مقاله سامانه وحی از دید قرآن مراجعه کنید.http://bayaneroschan.blogfa.com/post/8
حذفمتوجه خواهیدشد که هرانسانی قادر است تحت شرائط خاصی پیامبرباشد.شما میتوانید جواب ها برایتان قانع کننده نباشد وحق شماست، اما این دلیل براین نیست که هرجوابی که با جهان بینی ما تظابق نکند، جواب را مسئول بدانیم.
جواب هر سوالی اگر منطقی و با عقل سالم همراه باشد و فرد سوال کننده دارای شعور باشد و فهم باشد ، وقصد پرت بلا گوئی نباشد ، مطمئن باشید می پذیرد.
پاسخحذفولی شما هنوز جواب بمن نداده ائید که باور شما براین است که ادیان از آسمان ها آمده اند یا ساخته خود انسان ها میباشد؟ این را هم لازم میدانم بشما دوست عزیز بگویم امید وارم مورد رنجس در شما ایجاد نکنم ، و آن اینکه در بیان شما یک واهمه و ترس نهفته است شاید پذیرش آن برای شما مشگل باشد ولی سعی کنید با یک دید باز تری و بدون توهم وارد افکار خود شوید.امید وارم از من دلخور نشوید. باور کنید این پدیده ئی بود که من خود با آن روبرو بودم و از زما نیکه کوشیدم این توهم ها را از خود دور کنم بسیار راحت تر میتوانم پیرامون مسائل اطراف خود فکر کنم و آزاد باشم. شاید این برای شما تعجب آور باشد و با دید خود بآن بر خورد کنید .دقت کنید نسل من و شما سالها افکارمان با مسائلی آغشته که شده جدائی از آن ها برایمان مشگل است ولی باید واقعا در آن تحمل کنیم.برای سوال ها ئیکه در ذهنمان میآید جواب طلب کنیم و بدنبال جواب منطقی باشیم .نظر دیگران اگر ما را قانع نمی کند از کنار آن رد نشویم بخود شهامت دهیم و سوال پشت سوال مطر کنیم. شاید در ابتدا قدری مشگل باشد ، اما تداوم آن که همراه با جهد کوشش خودمان باشد فوائد بسیار دارد. انسان ها را بهم نزدیکتر میکند و این آغاز رشت فرهنگی که نیاز مبرم جامعه ما بدان دارد میباشد.
.
دوست عزیزممنون از اینکه نگران رنجش من هستید. برای اطمینان شما من نه تنها نمی رنجم، بلکه از این بحث ها استقبال هم می کنم. من از کودکی نه از جهنم ترسی داشتم و نه آرزوی بهشت میکردم. آخوندهاهم دین دار نمی دانستم. بنابراین هرگز درحالتی نبوده ام که ترس و واهمه ای که شما در من می بینید واقعیت داشته باشد. کسی هرگز به من عقایدی راتحمیل نکرده است، ومن خودم درطول زندگی و مطالعه آنها رادرکمال آزادی یافته وپذیرفته ام. بنابراین، شایدآن ترس و توهمی را که در من می بینید صحت نداشته باشد.و به شما تبریک میگویم که توانسته اید خودتان را آزاد کنید. اما این ابتدای راه است. کسی که آزادی خودش را کسب می کند، تازه اول راه است. از این لحظه است که بایدکوشش کندتاحقیقت را بیابد. در کامنت مطلب بعدی"خطای دید" لینکی را گذاشته بودم که مراجعه نکرده اید زیرا می بینم جوابتان را دریافت نکرده اید و همان سئوال را تکرار کرده اید. شاید به آن کامنت هنوز مراجعه نکرده باشید. مراجعه کنید و نظرتان را بنویسید.
حذفجناب قدسی شما نوشتید ادیان بخاطر تنظیم روابط خوب و.... آمده اند .بسیار خوب اگر ما این فرضیه را هم قول کنیم ، ولی هنوز اینکه این ادیان از آسمان آماده و یا انسان ها از اندیشه و افکار خود را را بنام دین ارائه داده اند، جوابی نداده اید.چرا من این سوآل را از شما میکنم ، باین دلیل که ریشه تفکرات انسان ها نوعا یا از دین نشعت میگیرد و یااز بر داشت ها از عوامل موجود در طبیعت .
پاسخحذفدوست عزیز، شماکه حاضر نیستید حتا یک مقاله را در مورد سئوالی که میکنید بخوانید، برای چه به دنبال این مسائل می روید؟ کسی علاقه داشته باشد برای یافتن جوابی برای مسائلش، باید کمی وقت بگذارد برای مطالعه اقلا یک مقاله. من در کامنت های بالاتر برای جنابعالی لینک مقاله ای را برایتان گذاشتم که در آن جوانتان را خواهیدیافت. من فرقی بین انسان وآسمان (ماوراء الطبیعه) نمی بینم. انسان را مرغ باغ ملکوت می دانم (مولوی). شما سعی کنید آن مقاله را بادقت بخوانید و در صورت صلاحدید نظرتان را برایم بنویسید.
حذفاین هم خودش یک نوع جوا ب است !!!!!
پاسخحذف